22بهمن

این وبلاگ برای آشنایی دوستان با تاریخ انقلاب اسلامی ایران و قبل از آن تأسیس شده است

22بهمن

این وبلاگ برای آشنایی دوستان با تاریخ انقلاب اسلامی ایران و قبل از آن تأسیس شده است

سلام دوستان امیدوارم از بازدید و موضوع سایت راضی و خشنود باشین

بایگانی

دهم فروردین 1357 بازگشت به بالای صفحه
ایران، عزادار چهلمین روز شهدای تبریز بود. قم و مشهد، جهرم، اصفهان، بهبهان، تبریز، کاشان، ساوه، همدان، خوی، خرمشهر و یزد یکسره تعطیل بود و مردم برای شرکت در مجلس سوگواری در مساجد اجتماع کرده بودند. در یزد، مردم که به دعوت آیت الله صدوقی در مسجد روضه محمدیه اجتماع کرده بودند، بعد از سخنرانی ایشان دست به تظاهرات زدند و هنگام عبور از میدان پهلوی با پلیس درگیر شدند. در قم و جهرم 
نیز ماموران که نتوانسته بودند با گازهای اشک‌آور و ماشین‌های آبپاش مردم را متفرق کنند، دست به تیراندازی زدند. یزد، سه شهید و بیش از بیست مجروح داد. در اهواز، یک جوان شهید شد و در جهرم دختری 14 ساله به شهادت رسید.
نوزدهم اردیبهشت 1357 بازگشت به بالای صفحه
پس از گذشت یک ماه پر التهاب و آکنده از درگیری‌ها و تظاهرات مختلف، فعالیت‌های اعتراض آمیز مردم هنوز هم ابعاد وسیعی نداشت. با فرا رسیدن چهلمین روز شهدای یزد، جهرم و اهواز، ناگهان در بیست و یک شهر کشور تظاهراتی با این وسعت در این تعداد شهر برپا می‌شد. در قم، یزد، جهرم، و کازرون، نظامیان ناچار به تیراندازی شدند. تمام کلاس‌های دانشکده علوم سیاسی دانشگاه ملی تهران و همچنین دانشگاه آذرآبادگان (تبریز) تعطیل شد.
دهم خرداد 1357 بازگشت به بالای صفحه
در آستانه سالگرد قیام پانزده خرداد، حضرت آیت الله خمینی نطقی ایراد کردند و درباره سیاست اعطای آزادی‌های فردی و اجتماعی که از سوی دولت ایران اعلام شده بود گفتند: « این چه وضعی است که در ایران است؟ این چه آزادی است که عطا فرمودند؟ مگر آزادی عطا شدنی است؟ خود این کلمه جرم است. کلمه اینکه آزادی را عطا کردیم جرم است. آزادی مال مردم است، قانون آزادی داده، خدا به مردم آزادی داده، اسلام آزادی داده. عطا کردیم چه غلطی است؟ به تو چه که عطا کنی، تو اصلاً چه کاره هستی این آقای دروازه تمدن بزرگ، خود تهران را ملاحظه کرده است؟ این طوری که آقایان نوشته‌اند چهل و چند منطقه است که این مناطق را زاغه نشین‌ها و چادر نشین‌ها هستند... ملت ایران جنایات 15 خرداد را فراموش نخواهد کرد ... تکلیف الهی است که باید با هم باشید. اگر بنا شد صحبت کنند، همه صحبت کنند... اگر بنا شد ساکت باشند، همه ساکت باشند.... دست واحد باشید.»
پانزدهم خرداد 1357 بازگشت به بالای صفحه
از چند روز قبل اعلامیه‌هایی در مشهد و چند شهر دیگر پخش شد که در آن از مردم خواسته شده بود روز دوشنبه پانزدهم خرداد در خانه‌های خود متحصن شوند و تا ساعت 5 بعد از ظهر، تدارک آذوقه ببینند تا مجبور به خروج از خانه نشوند. در این اطلاعیه آمده بود «سکوت باشکوه سراسر مملکت، گویاترین زبان ملت و کوبنده‌ترین مشت بر دهان استبداد خواهد بود. بهانه از دست دشمن گرفته و مجال برای خرابکاری و میدان برای آدمکشی به او ندهیم.»
با انتشار اعلامیه‌های مختلفی که مخفیانه میان مردم پخش می‌شد، بازاریان، کارمندان و دانشجویان نیز اعلام کردند که روز دوشنبه به محل کار و درس خود نخواهد رفت. دولت طی بخشنامه شدید اللحنی به کارمندان اخطار کرد چنانچه روز دوشنبه در محل کار خود حضور نیابند، اخراج خواهند شد. جمشید آموزگار، نخست وزیر وقت نیز گفت: مردم اتفاقاً باید در این روز بیشتر به خیابان بیایند. باید مغازه‌ها باز باشند تا نشان بدهند که یک عده معدود گمراهی نمی توانند پیشرفت یک مملکت را متوقف سازند.» این اعتصاب، اگر چه فراگیر نشد، اما بسیاری از شهرهای کشور را به صورت نیمه تعطیل درآورد دانشجویان نیز در بعضی از دانشگاه‌ها دست به اعتصاب زدند و کلاس‌ها را تعطیل کردند. در هند و آمریکا نیز دانشجویان ایرانی علیه دولت تظاهرات کردند.
بیست‌وهشتم خرداد 1357 بازگشت به بالای صفحه
اولین سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی موجب برپایی راهپیمایی و برگزاری مراسم ختم در اکثر شهرهای ایران شد. این مراسم در بابل و مشهد به درگیری با ماموران انجامید و باز هم منجر به شهادت عده‌ای شد.
هشتم تیر 1357 بازگشت به بالای صفحه
دفتر حزب رستاخیز – تنها حزب سیاسی– کشور تقسیم حزب به سه جناح مختلف را تصویب کرد. این سه جناح عبارت بودند از: جناح مرکزی، چپ با گرایش‌های سوسیال، دمکراسی، و جنبش راست میانه‌رو. این گروها به طور نسبی مستقل و دارای کرسی‌هایی در مجلس بودند و وظیفه احزاب مختلف را برعهده داشتند.
هدف دولت از اقدام به چنین کاری کاستن از فشار فزاینده مردم ناراضی و بازکردن کانالی مطمئن و قابل کنترل برای هدایت سیل اعتراض و آشوب بود، به نحوی که اصل حکومت صدمه‌ای نبیند.
نهم تیر 1357 بازگشت به بالای صفحه
کرمانشاه، شاهد بزرگترین راهپیمایی تاریخ خود تا آن زمان بود. پنج هزار نفر در سطح شهر راهپیمایی کردند. پلیس که قادر به کنترل مردم نبود ، به رویشان آتش گشود و دو نفر کشته و صدها نفر مجروح شدند. شیراز نیز درگیر ناآرامی‌های هر روزه بود و مردم، دو مامور پلیس را مجروح کردند.
دوازدهم تیر 1357 بازگشت به بالای صفحه
امام(ره) در پیامی از مردم خواستند تا به عنوان اعتراض جشن‌های سوم و پانزدهم شعبان را برگزار نکنند. در قسمت‌هایی از این پیام آمده بود:
«کراراً از ایران نظر اینجانب را درباره مراسمی که به عنوان جشن‌های سوم و پانزدهم ماه شعبان برپا می‌شده خواسته‌اند. مع‌الاسف رژیم منحط، برای ایران عیدی نگذاشته‌است. در حال حاضر ملت عزیز در عزای عزیزان خود نشسته، چگونه ممکن است کسی نظر بدهد که جشن بگیرند و شادمانی کنند. اکنون لازم است در این اعیادی که در سلطنت این دودمان ستمگر برای ملت ما عزا شده‌است، بدون هیچ تشریفات که نشانگر عید و شادمانی باشد در تمام ایران در مراکز عمومی مثل مساجد بزرگ، اجتماعات عظیم به پا کنند و گویندگان شجاع و محترم مصائب وارده بر ملت را به گوش شنودگان برسانند و هر چه بیشتر کارهای ضداسلامی و قانونی رژیم را افشا کنند و خوف را که از جنود ابلیس است از دل بیرون کنند و در ادامه نهضت که موافق رضای خداوند متعال و ولی عصر(عج) است کوشش کنند و این چراغ فرزنده هدایت را روشن و روشن‌تر نگهدارند.»
سی‌ام تیر 1357 بازگشت به بالای صفحه
در این روز که برابر با پانزدهم شعبان و میلاد حضرت قائم (عج) بود، به جای جشن و شادمانی در سراسر کشور تظاهرات ضددولتی برپا شد. این راهپیمایی‌های اعتراض‌آمیز در پی پیام دوازدهم تیر ماه امام خمینی صورت گرفت. در تهران، پلیس از سخنرانی استاد مرتضی مطهری جلوگیری کرده و جلسه را بر هم زد و متن این سخنرانی، بعداً به طور مخفیانه در کتابی به نام «نهضت‌های اسلامی در صد سال اخیر» به چاپ رسید.
یکم مرداد 1357 بازگشت به بالای صفحه
تظاهرات شهر مشهد به خون کشیده‌شد. مردم در اطراف صحن مطهر امام رضا(ع) و حیاط مدرسه نواب اجتماع کرده‌بودند و شعار می‌دادند. پلیس که دستورهای شدیدی برای مقابله با هر نوع اجتماع ضددولتی داشت، با دادن اخطارهای پیاپی سعی در پراکنده‌کردن مردم کرد، اما هیچ کس از جمع جدا نشد. ماموران به سوی مردم حمله کردند و آنان را مورد ضرب و شتم قرار دادند. عده زیادی به سوی صحن امام رضا(ع) گریختند و در حرم پناه گرفتند. دو چرخبال نظامی، از آسمان گلوله‌های گاز اشک‌آور را در صحن حرم فرو ریختند، اما مردم همچنان مقاومت می‌کردند. صدای فریاد و شعار جمعیت تا چند خیابان آن‌سوتر شنیده می‌شد. پلیس دست به تیراندازی زد و صحن حرم از خون مردم رنگین شد. مردم خشمگین به خیابان ریختند و با ماموران تن به تن درگیر شدند. شهر مشهد تا ساعت‌هایی از شب ناآرام بود.
چهاردهم مرداد 1357 بازگشت به بالای صفحه
سالگرد قیام مشروطه با شکوهی غیرعادی و بی‌سابقه در ایران جشن گرفته شد. شاه به همین مناسبت پیامی خطاب به ملت ایران فرستاد و در خلال آن وعده‌های بسیاری به مردم داد که مهم‌ترین آنها چنین بود «ما به اندازه ممالک دمکراتیک اروپایی آزادی خواهیم داشت و مثل ممالک اروپایی حدود آزادی هم تعیین خواهد شد.... ما آزادی اجتماعات خواهیم داشت. باید اجتماعاتمان مسالمت آمیز باشد و کسی حامل اسلحه نباشد....آزادی گفتار، آزادی قلم نیز مطابق قانون مطبوعات خواهد بود، آنچه که به طور قطع می‌توانم بگویم این است که انتخابات باید صددرصد آزاد باشد یعنی هر کس رای خودش را بدهد و آن رای خوانده شود...»شاه صریحاً اظهار داشت که «رژیم سلطنتی با سرنوشت ملت ایران آمیخته است»به رغم این وعده‌ها، در شیراز تظاهرات شبانه و کوچک عده‌ای از مردم که بعد از سخنرانی از مهدیه بر می‌گشتند به خون کشیده‌شد. در خرم‌آباد، دفتر حزب رستاخیز مورد حمله قرار گرفت و دانشگاه تهران صحنه اعتراض‌ها، تظاهرات و اعتصاب‌های هر روزه بود.
پانزدهم مرداد 1357 بازگشت به بالای صفحه
ماه مبارک رمضان فرا رسید. با آغاز این ماه، مساجد به صورت پایگاه‌های اصلی مبارزه مردم درآمد: محلی مطمئن برای شنیدن سخنانی تازه که همه مشتاق شنیدن و دانستنش بودند: مکانی برای تبادل اطلاعات و بحث و گفت‌وگو یا دست‌به‌دست شدن اعلامیه‌ها و نوارها و کتاب‌ها.
بیستم مرداد 1357 بازگشت به بالای صفحه
مردم اصفهان‌ در بزرگترین تظاهرات خود، از اولین ساعات صبح با اجتماع در خیابان‌ها، راهپیمایی بزرگی را آغاز کردند که پس از دخالت پلیس به عکس العمل مردم و آتش زدن تمام مشروب فروشی‌ها و قمارخانه‌های شهر انجامید.در این روز، به دفتر حزب رستاخیز، برخی بانک‌ها و ادارات دولتی نیز خساراتی وارد آمد. حرکت خودروهای نظامی در سطح شهر به اصفهان چهره‌ای نظامی داد. مردم با تنه درختان، بعضی از خیابان‌های اصلی شهر را بستند تا به این وسیله از جابه‌جایی خودروهای نظامی جلوگیری کنند . صدای تیر اندازی تا ساعت‌ها ادامه داشت، دولت درباره وقایع اصفهان اعلامیه بسیار تندی صادر کرد که در بخشی از آن آمده بود:
«عده‌ای خرابکار که هیچ هدفی جز نابودی و ویرانی ندارند در شهر اصفهان دست به تظاهرات زدند و شروع به آتش زدن اموال عمومی و اموال مردم کردند. درخت‌ها را بریدند و شیشه ها را شکستند به طوری که بیم آن می‌رفت تمام شهر را به آشوب وآتش بکشند. به دنبال این حوادث، دولت از نظر وظیفه‌ای که به عهده دارد در اصفهان حکومت نظامی اعلام کرد تا از خرابکاری و اتلاف اموال مردم و کشت و کشتار جلوگیری شود. دولت وظیفه خود می‌داند با کمال قدرت جلوی این آشوبگران را بگیرد، دولت همه اقدامات لازم را برای دستگیری و مجازات قانونی خرابکاران و آشوبگران خواهدکرد ... از این پس تا اطلاع ثانوی عبور و مرور در سطح شهر اصفهان از ساعت 8 شب تا 6 صبح ممنوع اعلام می‌شود.»
بیست‌ویکم مرداد 1357 بازگشت به بالای صفحه
سرلشکر ناجی، فرماندار نظامی اصفهان شد. فرودگاه این شهر از ساعت 8 شب تا شش صبح بر روی تمام پروازهای داخلی و خارجی بسته شد، در همایون‌شهر و نجف‌آباد نیز تظاهرات گسترده‌ای برگزار شده بود، حکومت نظامی و مقررات منع رفت و آمد اعلام شد.در شیراز ، مردم برای مخالفت با جشن هنر که هر ساله در این شهر برگزار می‌شد و شامل برنامه‌هایی خلاف اعتقادات مردم و عفت عمومی بود، تظاهرات کردند. در نتیجه، میان آن‌ها و ماموران زدو خورد شدیدی روی داد که طی آن سه نفر به شهادت رسیدند و ساختمان‌های دولتی و بانک‌ها بر اثر حمله مردم صدمه دیدند.
منوچهر آزمون استاندار فارس اعلام کرد که من: «من با قدرت هر چه تمام‌تر به وظایف قانونی خود عمل می‌کنم» اما مردم با اعلام عزای عمومی، مغازه‌ها را بستند و شهر را به تعطیلی کشاندند. در تبریز نیز چهار هزار دانشجوی دانشگاه آزاد آبادگان دست به تظاهراتی پر شور زدند. در ماه‌های گذشته، این دانشگاه دستخوش اعتصاب‌ها، تحریم کلاسهای درس و تظاهرات گوناگون بود. داریوش همایون، وزیر اطلاعات و جهانگردی با اظهار تاسف از وقایع اصفهان و شیراز اعلام کرد که در جریان ناآرامی‌ها اصفهان چهار نفر از مردم کشته و هفت نفر زخمی شده‌اند و پنجاه و نه نفر از ماموران انتظامی و آتش‌نشانی نیز مصدوم شده‌اند. او گفت: «البته جای هیچ‌گونه نگرانی نیست، ما وارد یک جریان آزادی‌های سیاسی و باز کردن فضای سیاسی کشور شده‌ایم و انتظار چنین حوادث طبیعی را داریم، اما مردم نباید نگران باشند. ما از آشوب با وسایل مختلف جلوگیری می‌کنیم و یکی از این وسایل حکومت نظامی است.»
بیست‌وهشتم مرداد 1357 بازگشت به بالای صفحه
هفتصد زن و مرد و کودک در سینما رکس آبادان سوختند. ساعت ده شب، تماشاگران فیلم (گوزن‌ها) در سینما رکس آبادان، خود را در محاصره شعله‌های آتش دیدند. مردم به سمت درهای خروجی هجوم بردند، اما درها از پشت قفل شده‌بود. شعله‌ها هر لحظه بیشتر می‌شدند و راه فراری نبود. ماشین‌های آتش‌نشانی بسیار دیر رسیدند. آتش، چهار ساعت بعد یعنی حدود ساعت دو بامداد مهار شد، در حالی که سیصدو هفتادوهفت تماشاگر خاکستر شده وبقیه نیز به شدت سوخته بودند. شهر آبادان یکسره ماتم زده‌بود. دولت، عامل حریق آشوبگران و خرابکاران معرفی کرد، اما امام در پیام تسلیت خود ساواک را مسوول مستقیم این جنایت دانست. مردم نیز معتقد بودند رژیم برای بدنام کردن انقلابیون دست به این جنایت زده‌است، تا هفته‌ها بعد در سراسر ایران مجالس ختم و ترحیم قربانیان این فاجعه بزرگ برپا می‌شد البته در بیشتر مواقع این مجالس به اجتماعات ضد دولتی تبدیل می‌شد، آبادان تا چندین روز به صورت شهری نیمه تعطیل و آشوب زده درآمد. هیئت رسیدگی به علل آتش‌سوزی، پس از بررسی‌های فنی، وقوع حریق و گسترش آن را عمدی تشخیص داد و مسدود کدن را خروج تماشاچیان، عدم حضور مسوولان در داخل سینما و عدم تجهیز دستگاه‌های آتش‌نشانی را از علل افزایش قربانیان دانست.
پنجم شهریور 1357 بازگشت به بالای صفحه
دکتر جمشید آموزگار، نخست وزیر وقت و دبیر کل حزب رستاخیز، به دلیل ناتوانی در کنترل اوضاع جامعه استعفا داد. شاه فرمان نخست وزیری مهندس جعفر شریف امامی رئیس مجلس سنا و مدیر عامل بنیاد پهلوی را امضا کرد. شریف امامی از شاه اختیار تام گرفت و بعد از معرفی هیئت وزیران، اعلامیه‌ای داد که از طریق رسانه‌های گروهی در داخل و خارج از کشور منتشر شد. در این اعلامیه خطاب به مردم آمده‌بود:
«اینک که خطراتی مهلک میهن ما را تهدید می‌کند همه به پا خیزید تا با هم در فروغ جهانگیر قرآن و تعالیم عالیه‌ اسلام و در قلمرو قانون اساسی به نجات مملکت همت ببندیم تا در گذرگاه خطیر تاریخی در پیشگاه تاریخ وطن و نسل‌های آینده سرافکنده نباشیم.مهمترین بخش این اعلامیه وعده‌هایی بود که برای آرام کردن مردم داده شده‌بود (ماموران و مسوولان اجرایی که در حوادث اخیر به وظایف قانونی خود عمل نکرده‌اند مورد تعقیب قرار خواهند گرفت.- هر گونه تجمل‌پرستی از دستگاه‌های دولت رخت برخواهد بست و امکان مداخله غیر قانونی و توصیه و سفارش در امور مملکتی به احدی داده نخواهد شد.- برای رسیدن به هدف باید مبارزه پیگیر، مستمر و همه جانبه با فساد و فاسد صورت بگیرد.)- شریف امامی که کابینه خود را به نام «دولت آشتی ملی» تشکیل داده‌بود، تاکید کرد:
«برای آرام کردن اوضاع همه کار خواهیم‌کرد. آن قدر امتیاز می‌دهیم که مخالفان تمام خواسته‌های خود را برآورده شده ببینند و دیگر چیزی برای خواستن نداشته باشند» - شریف امامی در نخستین روز کار خود برای جلب اعتماد مردم، دستور بستن تمام کاباره‌ها و کازینوها را در سطح کشور صادر کرد و تاریخ شاهنشاهی را دوباره به هجری شمسی تغییر داد. به دنبال تشکیل دولت جدید و سیاست‌های تازه‌اش، اعلامیه‌ای از سوی امام خمینی (ره) صادر شد که در آن آمده‌بود:
«در محیطی حکومت آشتی ملی اعلام نمودند که توپ‌ها و نان‌ها و مسلسل‌ها توسط ارتش و سایر ماموران در شهرستان‌ها مشغول سرکوبی ملتی که حقوق اولیه بشر و اجرای احکام اسلام را خواستار است. امر بی‌ارزش بستن قمارخانه‌ها نیرنگ دیگری است برای اغفال جناح روحانی ... در محیطی قمارخانه را به خاطر اسلام می‌بندند که تمام مراکز فحشا به قوت خود باقی است. ‌جناح‌های سیاسی و جبهه‌ها و نهضت‌ها نخواهند آشتی کرد و نمی‌توانند آشتی کنند که آشتی به اسارت کشیدن ملت و از دست دادن مصالح کشور است. آشتی کنیم که خون عزیزان اسلام را هدر بدهیم ؟مردم تهران نیز با شدت بخشیدن به تظاهرات اعتراض‌آمیز خود ویران‌کردن مشروب فروشی‌ها و سینماها، دولت جدید آشتی ملی استقبال کردند.
هشتم شهریور 1357 بازگشت به بالای صفحه
عکس حضرت آیت الله خمینی (ره) برای نخستین بار در صفحه اول روزنامه‌های تهران به چاپ رسید. شاه در مصاحبه‌ای با تلوزیون فرانسه گفت: «درگذشته اشتباهات و سهل انگاری‌های زیادی شده‌است که جبران خواهد شد و سیاست دولت در جهت آشتی با ملت»
دهم شهریور 1357 بازگشت به بالای صفحه
در آخرین شب‌های احیاء، ماموران مسلح در میدان ژاله به سوی عده‌ای از مردم که هنگام بازگشتن از جلسه دعا و سخنرانی علامه نوری به صورت دسته کوچکی شعار می دادند ، تیر اندازی کردند .ده نفر به شهادت رسیدند و بسیاری مجروح شدند. بعد از این واقعه ، میدان ژاله (شهدا) نام گرفت. تظاهرات خونین هفده شهریور نیز به مناسبت هفتمین روز همین شهدا انجام شد. در این روز شهرهای مشهد، شوشتر، قزوین ، قم ، اردبیل و آبادان نیز در درگیری هایی با نیروهای مسلح ، ده ها شهید دادند .
سیزدهم شهریور 1357 بازگشت به بالای صفحه
نماز عید فطر که به امامت آیت الله دکتر محمد مفتح در تپه‌های قیطریه برگزار شد، به بزرگترین راهپیمایی مردمی تا آن زمان تبدیل شد. صدها هزار مرد و زن نمازگزار پس از شنیدن سخنرانی حجت الاسلام دکتر محمدجواد باهنر از قیطریه به سمت مرکز شهر حرکت کردند. برای نخستین بار تمام زنان باحجاب اسلامی پیشاپیش جمعیت حضور داشتند و نیز برای اولین بار حکومت اسلامی به عنوان خواست نهایی مردم در این راهپیمایی مطرح شد . نماز عید آن روز در میدان ژاله که به خاطر شهادت عده ای در شب دهم شهریور میدان شهدا نامیده می شد ، به امامت آیت الله علامه یحیی نوری در غرب تهران به امامت آیت الله مروارید اقامه شد. مردم از این دو نقطه نیز به سوی مسیر اصلی راهپیمایی، حرکت کردند. نظم این راهپیمایی حیرت‌انگیز بود .خبرنگاران خارجی آن را ( شبیه یک رژه نظامی فوق العاده ) توصیف کردند صدها موتور سوار پیشاپیش جمعیت حرکت کرده و مسیر را برای راه پیمایان باز می کردند .جوانان زیادی که با جملاتی کوتاه، بیانگر خواسته‌های مردم بود، بر فراز دست‌ها دیده می‌شد با عبور راهپیمایان از هر خیابان، مردم از خانه های اطراف به آنها می پیوستند و جمعیت هر لحظه بیشتر می‌شد.
ساکنان خانه‌های سر راه با شربت خنک، آب سرد و شیرینی و ساندویچ‌های کوچک، از مردمی که هنوز روزه خود را نشکسته بودند، پذیرایی می‌کردند. از آن جا که هوا گرم بود عده‌ای با شلنگ از منازل خود بر سر راهپیمایان آب می پاشیدند .گل فروشی های سر راه در اوج هیجان همراهی با مردم ، تمام گل‌هایشان را به پای جمعیت می‌ریختند. ارتش با تجهیزات کامل، مسیر راهپیمایی را در کنترل داشت ، اما مردم با گاباران کردن آنها و شعارهایی که در آن سربازان را برادر می خواندند ، امکان هر نوع خشونتی را از آنها سلب م یکردند در مقابل حسینیه ارشاد جمعیت به یاد دکتر علی شریعتی سرود خواند و در بزرگ حسینیه را گلباران کرد. فرمانده واحد مستقر در محل سعی کرد با اخطارهای پیاپی مردم را متفرق سازد که ناگهان سربازانش را در محاصره هزاران شاخه گل و آغوشهای گشوده دید مردم شاخه های میخک و گلایل را در لوله اسلحه ها گذاشتند و سربازان را در آغوش کشیدند . نظامیان از شدت تاثر می‌گریستند.
پس از ساعت‌ها، درست هنگام ظهر جمعیت به خیابان پهلوی رسید .نماز ظهر همانجا اقامه شد. مردم، در جوی‌های کنار خیابان وضو گرفتند وروی آسفالت‌های داغ به نماز ایستادند، در حالی که عده زیادی به تماشای این صحنه ایستاده بودند و همه به احترام نمازگزاران سکوت کرده بودند. پس از اقامه نماز، راهپیمایی ادامه یافت. در چند نفطه جمعیت از حرکت ایستاد و به سخنرانی‌های کوتاهی که توسط افراد مختلف ایراد می‌شد گوش داد.
این تظاهرات که از ساعت 8 صبح آغاز شده بود، بعد از ساعت 9 شب ، خاتمه یافت در حالی که جمعیت مسیری طولانی از شمال تا جنوب تهران را طی کرده بودند. مردم پس از گذشتن از جاده قدیم شمیران، خیابان تخت طاووس، خیابان عباس آباد خیابان پهلوی و میدان 24 اسفند( انقلاب) سرانجام در میدان راه آهن در حالی که بیش از 12 ساعت را پیموده بودند ، به تدریج متفرق شدند. خواست اصلی مردم در این راهپیمایی، حکومت اسلامی، آزادی تمام زندانیان سیاسی به خصوص آیت الله طالقانی و آیت الله منتظری بود . در خاتمه این راهپیمایی، روز پنج شنبه شانزدهم شهریور به یاد کشته شدگان میدان ژاله تهران و مشهد و قم تعطیل عمومی اعلام شد. مردم یکدیگر را به شرکت در تظاهرات آن روز دعوت می کردند. در این روز، شهر ایلام طی درگیری‌های شدید نروهای امنیتی با مردم، چهار شهید داد. در همدان، مجسمه داریوش را شکستند و در دیگر شهرهای کشور نیز نماز عید فطر به راهپیمایی‌های ضد دولتی تبدیل شد.
پانزدهم شهریور 1357 بازگشت به بالای صفحه
حضرت امام خمینی (ره) به مناسبت راهپیمایی عید فطر خطاب به ملت ایران پیامی انتشار دادند که به سرعت در سطح کشور پخش شد. در بخش‌هایی از آن پیام آمده‌بود:
عید سعید بزرگ مسلمانان و شجاع ایران را تبریک می‌گوییم. عید فطر امسال عید حماسه و جنبش هر چه بیشتر تمام جناح‌های ملت ایران بود. ملت عظیم‌الشان ایران نهضت خود را ادامه داده و هرگز سستی به خود راه ندهید که نمی‌دهید. مطمئن باشید به امید خدا پیروزی و سرافرازی نزدیک است. پس از ماه مبارک رمضان گمان نشود که تکلیف الهی فرق کرده‌است .به حرف‌های فریبنده شاه و دولت و طرفداران اندک آنان گوش ندهید که جز برای به دست آوردن فرصت‌های شیطانی چیزی نیست.همچنین در این روز، دولت طی اعلامیه‌ای که بارها از رادیو وتلوزیون قرائت شد و در روزنامه ها نیز درج گشت، هرگونه تجمع و تظاهرات را در سطح کشور ممنوع اعلام کرد.
شانزدهم شهریور 1357 بازگشت به بالای صفحه
راهپیمایی ، این بار نیز طبق قرار روز عید فطر، از تپه های قیطریه آغاز شد.دولت که روز چهارشنبه پانزده شهریور ممنوعیت هرگونه اجتماعی را اعلام کرده‌بود، تمام طول مسیر راهپیمایی را از ساعت 6 صبح با نیروهای مجهز به سلاح‌های سبک، مسلسل و گاز اشک‌آور پوشش داده بود ، اما مردم باز همان شیوه خلع سلاح کننده روز عید فطر را در پیش گرفتند، گلباران کردن سربازان و دعوت از آنها برای پیوستن به مردمشان و یاری دین خدا. این بار نیز حضور زنان در اولین صفوف راهپیمایی چشمگیر بود. باز هم راهپیمایان توسط اهالی منازل سر راه با آب و شربت و غذا ، پذیرایی شدند . در این روز مردم به ابتکار زیبایی دست زدند سکوت در مقابل بیمارستانها .وقتی جمعیت از مقابل بیمارستانی می‌گذشت ، همه در سکوت کامل مشت‌هایشان را بلند می‌کردند و به راه خود ادامه می‌دادند .عظمت سکوت ناگهانی بیش از یک میلیون نفر‌، بسیار زیبا و حیرت آور بود. بیمارانی که از پنجره اتاق‌هایشان ناظر این رفتار بودند با پرتاب گل به سوی مردم همبستگی خود را نشان می دادند.
نماز ظهر در پیچ شمیران به امامت آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی اقامه شد. در بخشی از مسیر میان مردم و ماموران زد و خوردی صورت گرفت که طی آن پلیس از گاز اشک آور استفاده کرد و اقدام به تیراندازی کرد و بعضی‌ها با شنیدن صدای تیر گریختند، اما عده‌ای از زنان در صفوف اول بودند بازوها را به هم زنجیر کردند و وسط خیابان ماندند و فریادزنان رو به سربازان شعار می‌دادند (برادر ارتشی چرا مرا می کشی؟ ) با دیدن این صحنه آنها که گریخته بودند بازگشتند و با حلقه کردن دست‌ها در هم، زنجیر محافظی گرد زنان تشکیل دادند و از میان دود وگازهای اشک آور گذشتند.
سرانجام جمعیت به راه خود ادامه داد. در میدان شهیاد که همین روز آزادی نام گرفت قطعنامه راهپیمایی قرائت شد که در آن، اهداف راهپیمایی مشخص شده‌بود. دستیابی به استقلال ، آزادی وجمهوری اسلامی و آزادی زندانیان سیاسی و همچنین انحلال ساواک، از مهم‌ترین خواسته‌های مردم در این راهپیمایی بود. راهپیمایی ساعت هشت و نیم شب – حدود دوازده ساعت پس از آغاز – خاتمه یافت، در حالی که مردم خطاب به هم فریاد می زدند (فردا صبح 8 صبح میدان ژاله باشیم ) بعد از این تظاهرات ، هیئت دولت با تشکیل جلسه ای فوقالعاده شبانه تصویب نامه ای صادر کرد به موجب آن از روز 17 شهریور در تهران و یازده شهر دیگر یعنی قم،مشهد، تبریز، جهرم، کازرون، کرج، اهواز، اصفهان ، قزوین و آبادان به مدت شش ماه حکومت نظامی برقرار می شد. ارتشبد غلامعلی اویسی نیز از همین روز به سمت فرماندار تهران منصوب شد.از سوی دیگر کارکنان ماشین‌سازی تبریز و اراک کارکنان وکارمندان سازمان آب منطقه‌ای فارس و مشهد ، برای به دست آوردن امکانات رفاهی بیشتر ، دست به اعتصاب زدند.
هفدهم شهریور 1357 بازگشت به بالای صفحه
اطلاعیه فرمانداری نظامی تهران، در اخبار ساعت شش صبح از رادیو پخش شد. در این اطلاعیه تاکید شده بود هر گونه اجتماع بیش از 3 نفر ممنوع است و مردم از ساعت ده شب تا شش صبح حق خروج از منازل خود را ندارند. این در حالی بود که بسیاری از مردم زودتر از این ساعت برای شرکت در راهپیمایی به سمت میدان ژاله به راه افتاده بودند و یا اصلاً رادیوهای خود را روشن نکرده بودند. حدود ساعت 8 صبح، جمعیت زیادی در میدان شهدا و خیابان‌های اطراف آن اجتماع کرده بودند در خود میدان تیربارهایی نصب شده بود که مردم را هدف گرفته بودند و سربازان مسلح بر پشت بام‌ها ساختمان‌های مشرف به میدان مستقر بودند. یک چرخبال نیز که اکثر مردم فکر می‌کردند در حال فیلمبرداری است بالای سر جمعیت پرواز می‌کرد. جمعیت به تدریج برای آغاز راه پیمایی آماده می شد و دسته ها شکل می گرفت که فرمانده نیروی نظامی از مردم خواست تا با آرامش متفرق شوند ، بعد از چند اخطار ، مردم تکبیرگویان روی زمین نشستند .ساعت حدود نه صبح بود که تیراندازی با شدت و از هر سو آغاز شد کسانی که در صفوف عقب‌تر بودند باور نمی کردند که سربازان به مردم تیر اندازی کنند آنها فریاد می‌زدند تیراندازی هوایی است اما تیراندازی هوایی نبود در همان دقایق اول تعداد زیادی زن و مرد و کودک بر زمین افتادند مسلسل‌هایی که بر پشت بام اداره برق و دیگر بام‌ها کارگذاشته بودند، مردمی که هراسان به اطراف می‌گریختند هدف قرارداده بودند .چرخبال نیز از بالا به روی مردم آتش گشوده بود مردم که راه فراری نداشتند به کوچه ها گریختند و اهالی محل با بازگذاشتن درب خانه ها به آنها پناه دادند و از این طریق جان عده زیادی از مرگ حتمی نجات پیدا کرد تعدادی با دراز کشیدن در جوی‌های خیابان خود را تاز یر رس سربازان دور کردند صدای تیر اندازی سر و وضع کسانی که از مهلکه نجات یافته بودند و دست‌های آغشته به خونشان را بلند کرده بودند خبر کشتار به کسانی که در راه آمدن به سوی میدان شهدا بودند، رساندند و آنها را از ادامه راه بازداشتند کسانی با به خطر انداختن جان خود، مجروحان را زیر رگبار مسلسل‌ها نجات دادند و در خانه‌های اطراف پنهان کردند. تیر اندازی تا ساعت 4 عصر ادامه یافت موتورسواران، زخمی‌ها و شهدا  را تا آنجا که امکان داشت از محل دور می‌کردند و به مراکز درمانی خصوصی، بیمارستان سوم شعبان یا درمانگاه‌های خیریه می‌رساندند. شایعاتی درباره ربوده شدن زخمی‌ها از بیمارستان توسط ساواک بر سر زبان‌ها بود که باعث می‌شد مردم به بیمارستان‌های دولتی اعتماد نکنند، چند پزشک به طور داوطلبلنه در یک دو خانه نزدیک محل درگیری درمانگاه‌های موقتی تشکیل داده‌بودند که وسایل و داروهای مورد نیازشان را مردم از خانه های خود تامین می کردند .جوانان با اعلام نیاز بیمارستانها و درمانگاهها به خون ، دارو و یا دیگر لوازم کمکهای مردمی را به شیوه های گوناگون جمع آوری می کردند و به مقصد می رساندند. صف طولانی اهدا کنندگان خون در مقابل بیمارستان‌ها انتهایی نداشت و داوطلبان بسیاری بودند که مجروحین را پس از درمان‌های اولیه، تا آرامتر شدن اوضاع به خانه‌های خودشان می‌بردند. خبر قتل عام مردم که توسط موتور سواران در سراسر شهر پخش شده بود ، محله های دیگر را نیز به آشوب کشید . د رتمام طول روز ، گروه های کوچک جوانان ، ماموران را به ستوه آوردند .آنها با هم شعار می دادند و به محض ضاهر شدن سربازان ، در کوچه‌های فرعی یا خانه ها ناپدید می شدند و سربازان را خسته و عصبی در پیچ و خم کوچه‌ها سرگردان رها می کردند .صدای تیر اندازی در سراسر تهران به گوش می رسد .عصر آن روز، ارتش کنترل کامل شهر را به دست گرفت. همن شب اجساد شهدا و مجروحان باقی مانده توسط نیروهای امنیتی جمع آوری گردید و ماشین‌های آب پاش خون شهدا را از کف خیابانها شستند.
تعداد شهدای این واقعه را پانصدو پنجاه نفر گزارش کردند اما مردم معتقد بودند که رژیم بسیاری از اجساد را در گورهای دسته جمعس دفن کرد و یا به دریاچه نمک قم ریخت. همچنین بین مردم شایع شد که سربازان اسرائیلی در آن روز رو به مردم آتش گشودند .این شبهه از آن جا به وجود آمد که سربازان در آن روز، صورت‌های خود را با کلاه‌های محافظ پوشانده‌بودند و مردم نیز نمی‌توانستند باور کنند کسانی که همین دیروز آنها را برادر خود خوانده و گلبارانشان کرده بودند به رویشان آتش بگشایند.
هجدهم شهریور 1357 بازگشت به بالای صفحه
تهران با حضور تانک‌ها، نفر برها و سربازان مسلح، به صورت قلعه‌ای نظامی درآمد در شهرستانها نیز ارتش با تجهیزات سنگین خود خیابانها را اشغال کرده بود. شهرهای ایران در سکوتی سنگین فرو رفته‌بود. بهشت زهرا به مرکز اجتماع مردم تبدیل شده بود. ردیف قبرهای کنده شده شمار اجسادی که در انتظار شناسایی مانده بودند و هزاران هزار عزادار خشمگین که با تشییع هر شهید بر سر و سینه می‌کوفتند و شعارهای تندی علیه حکومت سر می‌دانند. مادران، همسران، پدران و بستگان شهدا که در کنار پیکر عزیزانشان سخنرانی باشکوهی ایراد می‌کردند، از قبرستان بزرگ شهر کانونی برای تجمع انقلابیون ساخته بود که حکومت نمی خواست و نمی‌توانست در آنجا با مردم روبرو شود.واقعه 17 شهریور بازتاب گسترده‌ای در میان ایرانیان مقیم خارج از کشور داشت. جوانان ایران مقیم نیویورک، واشنگتن و لندن تظاهرات گسترده‌ای علیه کشتار مردم به پا کردند، روند دستگیری مخالفان در ایران نیز شدت بیشتری یافت. بسیاری از خبرنگاران، رهبران احزاب و مخالفان سرشناس، روانه بازداشتگاه‌ها شدند.
شاه سفر خود را به کشورهای اروپای شرقی لغو کرد و هویدا از وزارت دربار استعفا داد پس از این واقعه مجلس دولت شریف امامی را استیضاح کرد. شریف امامی مردمی که در میدان شهدا گرد آمده‌بودند را آشوب‌طلبانی خواند که قصد داشتند اداره مخابرات، رادیو و تلویزیون و مجلس شورای ملی را اشغال کنند. مجلس سرانجام بار دیگر به شریف امامی رای داد.
امام خمینی به مناسبت کشتار17 شهریور پیام دادند که در قسمتی از آن آمده:
چهره ایران امروز گلگون است و دلاوری و نشاط در تمام اماکن به چشم می‌خورد آری اینچنین است راه امیرمومنان و سرور شهیدان امام حسین(ع) ای کاش خمینی در کنار شما بود و در کنار شما در جبهه دفاع برای خدا تعالی کشته می‌شد. اکنون به بهانه‌های پوچ دست به حبس و تبعید تازه زده‌اند و می‌زنند. باید علما و روشنفکران ملت زیر چکمه دژخیمان خرد شوند تا کسی خیال آزادی به خود راه ندهد.... ارتش وطن‌خواه ایران، شما دیدید که ملت با شما دوست و شما را گلباران می‌کند و می‌دانید که این چپاولگران برای ادامه ستمگری شما را آلت قتل برادران خود قرارداده‌اند. به دیگر برادران ارتشی خود که شاه را رها کرده‌اند و در پشتیبانی مردم به دشمن حمله نموده اند بپیوندید...دیگر مراجع تقلید نظیر آیت الله گلپایگانی، شیرازی و نجفی و مرعشی نیز اعلامیه‌های تندی در محکوم کردن کشتار مردم و اعمال فرمانداری نظامی منتشر کردند.
بیست‌وپنجم شهریور 1357 بازگشت به بالای صفحه
در ساعت نوزده و سی و شش دقیقه و چهل و نه ثانیه زلزله شدیدی شهرستان‌های جنوب خراسان را لرزاند. طبس و نود روستای اطراف ویران گردید و ایران، عزادار ده‌ها هزار کشته شد. از طرف دولت، کمیته ویژه‌ای مرکب از بعضی وزرا و مدیرعامل سازمان شیر و خورشید سرخ (هلال احمر) تشکیل شد، اما مردم در اقدامی خودجوش با ماشین‌های شخصی و کامیون‌هایی پر از مواد خوراکی و وسایل ضروری، به سوی محل حادثه شتافتند و اولین کسانی بودند که در مناطق زلزله زده حضور یافتند. هواپیمای حامل کمک‌های دولتی، چهارده ساعت بعد به طبس رسید و اولین بیمارستان صحرایی شیر و خورشید سرخ، بیست و چهار ساعت بعد آغاز به کار کرد. این کندی و سهل‌انگاری در کمک‌رسانی به آسیب دیدگان باعث خشم بیشتر مردم و شدت یافتن مخالفت آنها با دولت شد.
دوم مهر 1357 بازگشت به بالای صفحه
منزل امام خمینی (ره) در نجف، توسط نیروهای عراقی محاصره شد. دولت عراق که تحت فشار شدید شاه، بارها از امام خواسته‌بود در اوضاع ایران دخالت نکند، ناچار شد با محاصره کردن ایشان و با ممنوع الملاقات کردن ایشان فعالیت‌هایشان را محدود کند، علمای ایران و نجف و نیز رهبران جبهه پایداری که در دمشق گردآمده بودند، به شدت نسبت به این اقدام عراق اعتراض کردند. تحت فشار افکار عمومی رژیم بعث اعلام کرد دستور فراخوانی ماموران از محل صادر شده و محاصره پایان یافته است. این درحالی بود که از نجف خبر می‌رسید ممنوعیت‌های تحمیل‌شده همچنان ادامه دارد. این محاصره سه روز به طول انجامید. در همین روز، زندانیان سیاسی در تمام زندان‌های تهران برای اعتراض به حکومت نظامی در شهر و کشتار و آزار مردم، دست به اعتصاب غذا زدند.
هشتم مهر 1357 بازگشت به بالای صفحه
مقامات حکومت نظامی ایران هشدار دادند که با هرگونه وقفه در امور کشور به شدت مبارزه خواهند کرد. ارتشبد اویسی فرماندار نظامی تهران، بار دیگر تهدید کرد که اعتصاب کردن بر خلاف مقررات حکومت نظامی است و هرکس در آن شرکت کند تعقیب و مجازات خواهد شد. در اعلامیه روز پیش حکومت نظامی تهران، بار دیگر تاکید شده بود که هر گونه اجتماع بیش از دو نفر بدون اجازه قبلی ممنوع است.
نهم مهر 1357 بازگشت به بالای صفحه
کمیته ایرانی دفاع از حقوق بشر اعلام کرد که محاصره منزل امام (ره) شکسته شده و محدودیت‌های اعمال شده نیز رفع گردیده‌است. دولت نیز اعلام داشت: تمام ایرانیانی که در خارج از کشور زندگی می‌کنند به شرط احترام به قانون اساسی و دفاع از تمامیت ارضی و استقلال کشور، می‌توانند به ایران بازگردند. این عفو شامل تمام دانشجویان مخالف و آیت‌الله خمینی نیز می‌شود. همچنین دولت اعلام کرد که طبق لایحه تامین آزادی، راهپیمایی و تظاهرات بدون اجازه، سه تا ده هزار تومان جریمه دارد. این در حالی بود که مردم عزادار آبادان، مراسم چهلم کشته شدگان سینما رکس را با جمعیتی بیش از دویست هزار نفر برگزار کردند و اعتصاب عمومی، بازار تهران و بیشتر بخش‌های این شهر و هشت شهر دیگر را به تعطیلی کشانده بود و دانش آموزان نیز به گروه اعتصابیون پیوسته بودند . دکتر جواد سعیدی ، از دبیر کلی حزب رستاخیز استعفا داده و این حزب نیز متلاشی شد.
سیزدهم مهر 1357 بازگشت به بالای صفحه
بر اثر فشارهای محدودیت‌هایی که از طرف دولت عراق به حضرت امام خمینی(ره) تحمیل می‌شد، ایشان همراه عده‌ای از ماموران عراقی با اتومبیل به سمت مرز کویت حرکت کرده و خود را در پاسگاه مرزی کویت به مقامات این کشور معرفی کردند، ولی دولت کویت با ورود ایشان به کشور مخالفت کرد و در نتیجه مجدداً به عراق بازگشتند.
چهاردهم مهر 1357 بازگشت به بالای صفحه
امام (ره) از بغداد به سوی پاریس عزیمت کردند. ایشان دلایل هجرت خود را در پیامی به ملت ایران تشریح کردند. اکنون که من به ناچار ترک جوار مولی امیرالمومنین (ع) را می‌نمایم و در کشورهای اسلامی دست خود را برای خدمت به شما ملت محروم که مورد هجوم همه جانبه اجانب و وابستگان به آنها هستید باز نمی‌بینم و از ورود من به کویت با داشتن اجازه ممانعت نموده‌اند. به سوی فرانسه پرواز می‌کنم، سربلند باد ملتی که با فداکاری‌های خود قدم در راه پیروزی حق برداشت و سدهای مانع از آن را یک یپس از دیگری شکست ... امام در پاسخ دولت فرانسه که خواستار توقف فعالیت‌های ایشان بر ضد رژیم ایران شده بود، اعلام کرد اگر کمترین محدودیتی از سوی دولت فرانسه از نظرملاقات‌ها، مصاحبه‌ها یا بیان نظراتشان به وجود آید، این کشور را نیز ترک خواهند کرد. ایرانیان مقیم کویت، برای اعتراض به رفتار دولت کویت با حضرت امام، دست به تظاهرات زدند. سیل تلگراف‌ها و نامه‌ها از ایران و نیز ایرانیان خارج از کشور به فرانسه سرازیر شد. در تمامی این پیام‌ها از رئیس جمهور فرانسه خواسته شده بود تا امام را گرامی بدارند و امنیت و آسایش ایشان را تا حد ممکن فراهم سازند. سفارت فرانسه در تهران، غرق گلایل‌های سفیدی بود که مردم می‌آوردند، زیرا شایع شده بود که این گل مورد علاقه رئیس جمهور فرانسه است دانشجویان و ایرانیان مقیم امریکا و اروپا برای دیدار امام به نوفل لوشاتو روی آوردند. این دهکده آرام فرانسوی یکباره در صدر اخبار جهان قرار گرفت و به مرکز رهبری انقلاب ایران تبدیل شد. تمام اتاق‌ها و خانه‌های خالی دهکده به اجاره ایرانیان مشتاق خبرنگاران و عکاسان درآمد عکس‌ها، مصاحبه‌ها و گزارش‌هایی که همین خبرنگاران به سراسر جهان می فرستادند، توجه دنیا را به انقلاب ایران جلب کرد و موجب حمایت افکار عمومی جهان از آرما‌‌ن‌های مردم ایران شد. در همین روز، دانشگاه‌های ایران پس از چهار ماه تعطیلی با حضور شاه و همسرش در دانشگاه تهران طی مراسمی بسیار سرد و بی رونق بازگشایی شد، اما با وجود حضور دانشجویان در محیط دانشگاه‌ها، هیچ کلاسی دایر نشد.
نوزدهم مهر 1357 بازگشت به بالای صفحه
چهار هزار کارمند، نویسنده و کادر فنی دو روزنامه بزرگ کیهان و اطلاعات و نشریات داخلی و خارجی وابسته به این دو کار خود را رها کرده و اعتصاب نامحدودی را آغاز کردند آنها زمانی تصمیم به این اقدام گرفتند که اویسی فرماندار نظامی تهران، دو سرهنگ را مامور کرد تا در تحریر یه روزنامه ، تمام مطالب را قبل از چاپ بخوانند و تایید کنند ... این دو روزنامه، قسمت‌هایی از پیام امام از پاریس و یک عکس از ایشان را آماده چاپ در صفحه اول کرده بودند ، اما به سبب دخالت این دو سرهنگ موفق به چاپ آنها نشدند .
اعتصابیون خواسته های خود را به این شرح اعلام نمودند: 
-اعلام الغای کامل سانسور مطبوعات در اولین شماره روزنامه
- عدم دخالت قوه مجریه و حکومت نظامی، وزارت اطلاعات و دستگاههای انتظامی در امر تهیه ، تنظیم و انتخاب عنوان و صفحه بندی و نشر خبرها
- درج کامل و دقیق جریان حضور نمایندگان سانسور و حکومت نظامی در تحریریه روزنامه
- تعهد رسمی و کتبی دولت در زمینه تضمین و تحقق خواست جامعه مطبوعات ایران و چاپ این تعهد در اولین شماره روزنامه و پخش دقیق آن از رادیو وتلوزیون
بیست‌وسوم مهر 1357 بازگشت به بالای صفحه
اولین اعتصاب بزرگ کارکنان مطبوعات با حمایت بی‌دریغ مردم، بازاریان ، دانشگاهیان، جمعیت‌ها و شخصیت‌های سیاسی و اجتماعی به پیروزی کامل رسید تحریریه کیهان و اطلاعات در این روز مهمان مردم بود. کارگان، دانشگاهیان، محصلان، رانندگان تاکسی و کارمندان، گروه گروه با گل و شیرینی می‌آمدند و تبریک می‌گفتند در وصف آزادی شعر و مقاله می‌خواندند و سرشار از حس پیروزی می‌رفتند. از فردای این روز، روزنامه‌هایی که پر بودند از خبرهای تازه جریان‌های انقلاب، به تیراژ بی‌سابقه یک میلیون نسخه رسیدند. ظرفیت چاپ‌خانه‌ها بیشتر از این اجازه نمی‌داد وگرنه صف مردم تشنه خواندن و دانستن خبرهایی که پس از سالها بدون سانسور چاپ می‌شد تمامی نداشت.
بیست‌وچهارم مهر 1357 بازگشت به بالای صفحه
چهلمین روز شهدای هفده شهریور در بهشت زهرا تهران با شرکت بیش از 4 هزار نفر گرامی داشته‌شد، اما در کرمان حادثه‌ای دیگر رخ داد. ساعت 11 صبح وقتی هزاران نفر در مسجد جامع برای شنیدن سخنرانی و مراسم چهلم شهدای تهران اجتماع کرده بودند، کولی‌های اجیر شده با حمایت مامورینی که لباس شخصی پوشیده بودند، بعد از آتش زدن موتورها، دوچرخه‌ها و ماشین‌های مردم که در خیابان پارک شده بود، با سنگ، چماق، چاقو و چند اسلحه گرم وارد مسجد شدند. مردم در شبستان‌ها پناه گرفتند و درها را بستند، اما آن‌ها با پخش گاز اشک‌آور و ایجاد خفقان‌، مردم را مجبور به باز کردن درها کرده و وارد مسجد شدند و به ضرو شتم مردان و زنان پرداختند.آنان، شبستان مسجد را همراه با قرآنها و کتب وادعیه به آتش کشیدند و مغازه‌های اطراف را یا غارت کردند یا آتش زدند. در این واقعه، چند نفر کشته شدند و عده ای مجروح شدند .مردم و روحانیون کرمان در اعتراض به فاجعه مسجد جامع دست به تحصن نشسته زدند .آیت الله صالحی کرمانی تلگرافی شکایت آمیز به مراجع قم ارسال داشت و شرح واقعه را به اطلاع ایشان رساند.
روحانیون بزرگ قم ، به شدت به این واقعه اعتراض کردند وآیت الله مرعشی نجفی در پاسخ تلگراف آیت الله صالحی تلگرام تسلیتی ارسال داشت ک ه در آن خواهان مجازات عاملان واقعه شده بود . چند روز بعد ، بنی احمد، نماینده پرجوش وخروش تبریز، متنی به عنوان تذکر نامه سند تاریخی فاجعه کرمان را به مجلس شورای ملی تحویل داد و پیشنهاد کرد که این اسناد به دولت ابلاغ شود. او در این تذکرنامه جزئیات وقایع کرمان را شرح داده‌بود و در مقدمه‌ی آن نوشته‌بود: «چون بعد از وقایع آمل و کرمان و همدان سیاست‌ هیئت حاکمه‌ی ایران در جهت تکرار این صحنه‌های ضدملی پیش می‌رود. برای این که آیندگان بتوانند دسترسی به اسناد و مدارک لازم را داشته باشند و تاریخ مبارزه‌ی حق‌طلبانه‌ی ملت ایران تحریف نکنند کمیسیون ویژه‌ای برای تحقیق وقایع کرمان و حواث مشابه آن تشکیل گردد. در صورت تشکیل این کمیسیون نهایت ضرورت را خواهد داشت که رونوشت کامیل از پرونده‌ی بسیار مستند و جالب بازپرسی دادسرای کرمان که به وسیله‌ی آقای احمدی‌ تدوین شده و همچنین یک کپی از حلقه‌ی فیلم پیوست پرونده که گوه زنده‌ای بر دخالت مستقیم و اجرای نقشه‌ی فاجعه‌ی کرمان به وسیله‌ی ماموران انتظامی می‌باشد تهیه و مورد توجه و نگهداری قرار گیرد...»
دوم آبان 1357 بازگشت به بالای صفحه
هزار و صد و بیست‌و شش زندانی سیاسی از جمله صفر قهرمانی، قدیمی‌ترین زندانی سیاسی ایران که بیست‌ونه‌سال در زندان‌های مختلف به سر برده و شکنجه شده‌بود، آزاد شدند. آزادی این زندانیان که اغلب جرم‌های کوچکی مثل خواندن کتاب‌های ممنوع داشتند، در پی فشار افکار عمومی و به بهانه‌ی پنجاه‌ونهمین سالروز تولد شاه و در جهت آرام کردن مردم صورت گرفت. از شب دوم آبان، مردم برای استقبال از زندانیان مقابل زندان‌ها اجتماع کرده‌بودند. پس از ساعت‌ها انتظار، وقتی درهای سنگین زندان نیمه‌باز شد و آن‌ها در حالی که نور چشمهایشان را می‌زد، یکی‌یکی بیرون می‌آمدند. شادی مردم با غمی سنگین همراه شد. دیدن پیکرهای بسیار جوان و بسیار زنان و مردانی که با موهای خاکستری، به سختی روی پاهایشان ایستاده بودند، بر خشم مردم دامن زد. آثار واضح و غیرقابل انکار شکنجه بر بدن‌های رنگ پریده‌ی آن‌ها و شرح آزارهای روحی جسمی زندانیان و خاطرات آن‌ها که در روزهای بعد، روزنامه‌های تازه آزاد شده را پر کرد. ستون گم‌شدگان که پر بود از عکس افرادی که توسط ساواک ربوده شده‌بودند. یا هرگز از بازداشتگاه بازنگشته بودند. این ترفند دولت نه تنها باعث امیدواری مردم به اصلاحات و آزادی‌های دولتی نشد بلکه آن‌ها را برای براندازی رژیم مصمم‌تر کرد. مردم زندانیان را چون قهرمانانی نام‌آور بر روی دست بلند می‌کردند و مثل عزیزی از مرگ بازگشته، گرامی‌ می‌داشتند. مردم هر کوچه و محلی به وجود یکی از آن‌ها در میان خود افتخار می‌کردند. دانشگاه تهران هر روز شاهد سخنرانی یکی از آن‌ها بود و مردم مشتاقانه به حرف‌هایشان گوش می‌دادند و حکایت‌هایشان دهان به دهان بازگو می‌شد.رژیم، در تبلیغات خود سعی بسیار داشت تا آزادی این زندانیان را نشانه‌ی آمادگی دولت برای انجام خواسته‌های مردم جلوه دهند، اما زندانیان تازه آزاد شده به بهشت‌زهرا رفتند و مزار شهدای روز هفده‌شهریور را گلباران کردند و در تمام سخنرانی‌هایشان آزادی خود را نتیجه‌ی مبارزات مردم عنوان می‌کردند، نه خیرخواهی و بخشش دولت شاهنشاهی.
هشتم آبان 1357 بازگشت به بالای صفحه
پیوستن کارکنان شرکت ملی نفت به دیگر اعتصابیون. این اقدام عملاً رژیم را فلج ساخت، زیرا به اصلی‌ترین منبع درآمد دولت ضربه‌ی سختی وارد آورد. از سوی دیگر، کمبود آشکار بنزین باعث تضعیف قدرت مانور ارتش شد، زیرا سوخت کافی برای نقل و انتقال وسیع خودروها به همه‌ی نقاط و سرکوب مردم وجود نداشت.این اعتصاب، باعث کاهش نفت سفید هم شد. در سرمای زمستان آن سال، مردم در تمام کشور برای خرید چند لیتر نفت ساعت‌ها در صف‌های طولانی‌ می‌ایستادند. این صف‌ها، سوژه‌های خوبی برای عملکرد عکاسان و خبرنگاران خارجی بود تا اوضاع آشوب‌زده‌ی ایران را به تصویر بکشند. از سوی دیگر، همین صف‌های طولانی کم‌کم به مرکز همیشگی، بحث‌های سیاسی، رد و بدل کردن اخبار و اطلاعات تبدیل شد. کارکنان صنعت نفت خواسته‌های خود را به این شرح اعلام کردند: - آزادی تمام زندانیان سیاسی بخصوص آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله منتظری- پایان یافتن حکومت نظامی- اخراج تمام کارشناسان خارجی از شرکت ملی نفت ایران
نهم آبان 1357 بازگشت به بالای صفحه
آیت‌الله محمود طالقانی و آیت‌الله حسینعلی منتظری، دو تن از قدیمی‌ترین مبارزان پس از مدت‌ها حبس در زندان‌های مختلف، به خاطر فشار افکار عمومی و خواست مردم، در سالگرد تولد رضا پهلوی ولیعهد {ن ک: شخصیت‌ها} آزاد شدند. مردم گروه گروهبرای دیدن آن‌ها و شنیدن سخنانشان می‌رفتند. منزل آیت‌الله طالقانی به سبب محبوبیت زیادشان در بین جناح‌های مختلف مبارز، به مرکز هماهنگی حرکت‌های مردمی تبدیل شد. استعداد و توانایی ایشان در بسیج توده‌ها و راه‌اندازی و ساماندهی تظاهرات، در راهپیمایی‌های بزرگ و سازمان‌یافته‌ی روزهای بعد به خوبی نمایان بود. حتی، بسیاری از این راهپیمایی‌ها از مقابل منزل ایشان در پیچ شمیران آغاز شد.
دهم آبان 1357 بازگشت به بالای صفحه
دولت شریف امامی توسط نماینده‌ی کرج استیضاح شد. شریف امامی که در بیش از صد مسئله مورد بازخواست قرار گرفته‌بود، به تمام موارد در کمال اختصار و با لحنی آمیخته به طنز و شوخی پاسخ گفت. وی در پاسخ به اولین و مهمترین بخش استیضاح که استمرار کشتار و خونریزی در سطح کشور بود، پاسخ داد: «در بعضی نقاط دستور داده‌ایم که حتی‌المقدور ماموران از کشتن مردم خودداری بکنند. چون ناراحتی خواهد شد و بیش از همه گرفتاری‌اش بیخ ریش دولت خواهد ماند. چون این کشتارها «هفتم» «چهلم» و «سال» دارد!» سرانجام شریف امامی با 176 تن موافق از مجلس رای اعتماد گرفت. این در حالی بود که تظاهرات مردم کرمانشاه، فیروزآباد، تویسرکان و اسدآباد باز هم کشته داد و چماق‌داران با جملات خود در میان مردم هراس می‌آفریدند.
سیزدهم آبان 1357 بازگشت به بالای صفحه
دانشگاه تهران، مطابق معمول آن‌ روزها پذیرای مردمی بود که از هر قشر طبقه‌ی اجتماعی در آن‌جا جمع می‌شدند، بحث می‌کردند، به سخنرانی‌های متعدد گوش می‌کردند و یا در راهپیمایی‌های که از آنجا آغاز می‌شد شرکت می‌کردند. شمار دانش‌آموزانی که با تعطیل کردن کلاس‌های درس به دانشگاه آمده‌بودند، چشمگیر بود. سربازان در پیاده‌روی مقابل دانشگاه تا اطراف پارک دانشجو مستقر بودند و مردم در محوطه‌ی دانشگاه، پشت میله‌ها، روبه‌روی سربازان ایستاده‌بودند. قرار بود جمعیت از دانشگاه به سوی منزل آیت‌الله طالقانی در پیچ‌شمیران راهپیمایی کند. مردم که کم‌کم برای حرکت آماده می‌شدند، شروع به شعار دادن خطاب به ارتشیان کردند و آن‌ها را دعوت می‌کردند تا به انقلاب و مردم بپیوندند. ناگهان یک گروهبان که تحت تاثیر قرار گرفته بود، واحد تحت فرماندهی خود را رها کرد و به سوی مردم دوید، افسر فرمانده به سوی شلیک کرد و این آغاز درگیری بود. عده‌ای به خاک افتادند. مردمی که غافلگیر شده‌بودند، پشت ماشین‌ها، درخت‌ها و در جوی کنار خیابان پناه‌ می‌گرفتند و عده‌ای مجروحین را از زیر باران گلوله به دانشکده ی پزشکی می‌رساندند. گروه‌های کوچکی از مردم و به خصوص دانش‌آموزانی که از جاهای مختلف به سوی دانشگاه می‌آمدند با شنیدن صدای تیراندازی به سوی دانشگاه دویدند و به ناچار با سربازان درگیر شدند و تیراندازی به خیابان‌های اطراف کشیده‌شد. یک خبرنگار و فیلم‌بردار تلویزیون که در آن‌جا حضور داشتند، از تمام جریان فیلم‌ گرفتند. این فیلم با تلاش کارکنان بخش خبر همان شب در اخبار ساعت هشت تلویزیون، در زمانی حدود دو دقیقه نمایش داده‌شد. پخش تصاویر تیراندازی ارتش به سوی مردمی که هیچ سلاحی نداشتند، تمام کشور را متاثر و خشمگین کرد و باعث اعتراض شدید مردم به مطبوعات و حتی مجلس شد. نوک تیز پیکان این حملات، متوجه نخست‌وزیر وقت و دولت آشتی‌ ملی او بود. از آن پس مردم 13 آبان را به یاد شهیدان نوجوان خود روز دانش‌آموز نامیدند.
چهاردهم آبان 1357 بازگشت به بالای صفحه
تهران در آتش می‌سوخت، مردم خشمگین هر آن‌چه را که نشانه‌ای از حکومت پهلوی داشت، سوزاندند. سینماها، بانک‌ها، مشروب فروشی‌ها، کاباره‌ها و قمارخانه‌ها همه یا ویران شدند و یا سوختند، امام شگفت آن‌که شیشه‌ هیچ خانه‌ای نشکست، هیچ مغازه‌ای غارت نشد و به هیچ کس آزاری نرسید. حتی دخل مشروب‌فروشی‌های ویران شده دست نخورده‌ ماند!بسیاری معتقد بودند عامل اصلی این آتش‌سوزی‌ها ماموران ساواک هستند که قصد دارند به وسیله‌ی ایجاد ناامنی، مقدمه‌ی روی کار امدن دولتی نظامی را فراهم سازند و محدودیت‌های شدیدتری را اعمال کنند. مردم خشمگین نیز به این آتش‌سوزی دامن می‌زدند. حقیقت آن بود که مردم خود را در شهرشان باز نمی‌شناختند و جلوه‌های بیگانه را آتش می‌زدند. گویی شهر را با آتش تطهیر می‌کردند. تهران در دست مردم بود و ماموران بی‌کمترین مقاومتی فقط حوادث را تماشا می‌کردند.در پی پخش فیلم دو دقیقه‌ای کشتار دانشگاه تهران، ایران پر آشوب و متشنج شد. جواد شهرستانی، شهردار تهران در نامه‌ای تند به شریف امامی نوشت:«... فیلم مستند جریان تکان‌دهنده‌ی هجوم مسلحانه به دانشجویان عزیز دانشگاه تهران که از برنامه‌ی دیشب سیمای ایران پخش شد برای اهالی تهران و مردم ایران جای تردید باقی نگذاشت که دولت اسمی آشتی ملی جنابعالی قادر نیست نه تنها مشکلات موجود مملکت را حل کند، بلکه از درک اوضاع واقعی کشور و افکار عمومی عاجز است...ملت شریف ایران ایران برای صدارت شما چه بهایی باید بپردازند؟...»سرانجام مهندس جعفر شریف امامی نخست‌وزیر در مقابل اوضاع نا بسامان مملکت و قیام مردم به زانو درآمد و پس از هفتاد روز صدارت ناموفق، استعفا داد.
پانزدهم آبان 1357 بازگشت به بالای صفحه
بعد از استعفای شریف امامی،‌ارتشبد غلامرضا ازهاری مامور تشکیل دولت نظامی شد. ازهاری گفت: دولت نظامی او کابینه‌ای موقت است و به محض آرام شدن اوضاع جای خود را به دولتی غیرنظامی خواهد داد.بلافاصله بعد از تشکیل دولت نظامی اعمال سانسور شدید باعث فلج شدن مطبوعات کشور شد. ماموران امنیتی بسیاری از روزنامه‌نگاران را بازداشت کردند. در ساعت دوازده ظهر همین روز، در نطقی ده دقیقه‌ای از مردم خواست تا آرامش را حفظ کنند. او گفت: «ملت عزیز ایران! در فضای باز سیاسی که از سال پیش به تدریج ایجاد شده شما ملت ایران علیه ظلم و فساد به پا خاستید. انقلاب ملت ایران نمی‌تواند مورد تایید من به عنوان پادشاه ایران و یک فرد ایرانی نباشد. متاسفانه در کنار انقلاب ایران، دسیسه و سوءاستفاده دیگران از احساسات و خشم شما، آشوب، هرج و مرج و شورش نیز به بار آورد. موج اعتصاب‌ها که بسیاری از آن‌ها به حق بوده اخیراً تغییر ماهیت و جهت‌ یافت تا چرخ‌های اقتصاد مملکت و زندگی مردم فلج شود...«... من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم، من حافظ سلطنت مشروطه اصلاحات حکومت مشروطه که موهبتی است الهی و آن‌چه را که شما برای بدست آوردنش قربانی داده‌اید تضمین می‌کنم. تضمین می‌کنم که حکومت ایران در اینده بر اساس قانون اساسی و عدالت اجتماعی و اراده‌ی ملی به دور از استبداد و ظلم و فساد خواهد بود... در وضع فعلی برقراری نظم و آرامش برای جلوگیری از سقوط و اضمحلال ایران وظیفه‌ی اصلی نیروهای مسلح شاهنشاهی است...»نطق التماس‌آمیز شاه، همزمان با روی کار آمدن یک دولت نظامی، نشانه‌ی گیجی و ضعف حکومت بود و همین امر مردم را به نزدیک بودن پیروزی نزدیک ساخت.
بیست‌ودوم آبان 1357 بازگشت به بالای صفحه
رادیو و تلویزیون ملی به دست نیروهای نظامی افتاد. کارکنان رادیو و تلویزیون با انتشار اطلاعیه‌ای از همه ‌ی مردم خواستند گیرنده‌های خود را خاموش کرده و تماشای برنامه‌های تلویزیونی را تحریم کنند زیرا نظامیان در نظارت کامل دارند. کارکنان و کارگران اداره برق نیز اعتصاب کردند و تهران در خاموشی مطلق فرو رفت.
دوم آذر 1357 بازگشت به بالای صفحه
تظاهرات مردم در مشهد سرکوب شد. درگیری هنگامی آعاز شد که جمعیت در اطراف صحن حضرت امام رضا(ع) مشغول راهپیمایی بودند. مردم به حرم پناه بردند، اما ماموران آن‌ها را تعقیب کرده و به روی آن‌ها آتش گشودند. با شدت یافتن تیراندازی، صحن مطهر خونین شد و عده‌ای به شهادت رسیده یا زخمی شدند.
سوم آذر 1357 بازگشت به بالای صفحه
امام خمینی به مناسبت کشتار مردم در حرم ثامن‌الائمه پیامی فرستادند که در بخشی از آن امده بود:
«دولت یاغی نظامی به امر شاه تر و خشک را به آتش کشیده و یکی از بزرگترین ضربه‌های این جنایتکار به اسلام، به مسلسل بستن بارگاه مقدس حضرت علی‌بن موسی‌الرضا صلوات‌الله علیه است. این بارگاه مقدس در زمان رضاخان به مسلسل بسته‌شد و قتل‌عام مسجد گوهر شاد به وجود آمد. در زمان محمدرضاخان آن جنایت تجدید و دژخیمان شاه در صحن و حریم آن حضرت ریخته و کشتار کردند. ملت مسلمان باید از این شاه و دولت یاغی غاصب تبری کند و مخالفت با آن لازم است... بر تمام طبقات ملت لازم است با هر وسیله‌ی ممکن به سقوط این دستگاه جبار قیام کنند. اطاعت این دستگاه، اطاعت طاغوت و حرام است...»امام خمینی(ره) در همین پیام، روز یکشنبه پنجم آذرماه را روز عزای عمومی اعلام کردند. آیات عظام و علمای مشهد و قم نیز اعلامیه دادند و متذکر شدند «به منظور اعتراض به این عمل بی‌ادبانه و ظالمانه پنجم آذر عزای ملی و تعطیل عمومی خواهد بود.»
پنجم آذر 1357 بازگشت به بالای صفحه
در این روز، تمام مغازه‌ها، بازار، کلاس‌های درس و بسیاری از بانک‌ها و ادارات که کارمندان آن‌ها در محل کار خود حضور نیافته‌بودند، تعطیل شد. بر سر در خانه‌ها، مساجد و کوچه‌ها به نشانه‌ی عزاداری برای شهیدان حرم امام رضا (ع) ، پرچم‌های سیاه نصب شده‌بود. مردم در مساجد، دانشگاه‌ها و میدان‌های اصلی شهرها، برای اعتراض جنایت دولت نظامی اجتماع کرده‌بودند.کارکنان مطوعات که از زمان تشکیل کابینه‌ی ارتشبد ازهاری در اعتصاب به سر می‌بردند، با پخش یک اعلامیه از مردم تقاضای کمک مالی کردند. مردم نیز به حساب بانکی آن‌ها پول واریز کردند تا هزاران کارمند و کارگر این تشکیلات بزرگ بتوانند به اعتصاب خود ادامه دهند.
ششم آذر 1357 بازگشت به بالای صفحه
کارکنان برق تهران در اعتراض به دولت نظامی، برق شهر را از ساعت هشت شب قطع کردند تا مردم اخبار دولتی را گوش نکنند.
هفتم آذر 1357 بازگشت به بالای صفحه
امام خمینی فرمودند: «بر اشخاص مطلع از اوضاع کشور است که لیستی از وزراء دولت یاغی و از خائنین به کشور و از صاحب منصبانی که در سراسر کشور امر به جنایات و آدمکشی‌ها می‌کنند تهیه کنند تا در موقع خود تکلیف ملت با آن‌ها روشن شود.»در پی این دستور، کارکنان بانک مرکزی با وجود خطرات بسیار، فهرست اسامی 178 نفر از کسانی که در دو ماه شهریور و مهر ارز غیرقانونی از کشور خارج کرده‌بودند، تهیه کردند. این فهرست که در آن نام بلندپایگان دولتی، سرمایه‌داران معروف، خانواده‌ی سلطنتی و افراد وابسته به دربار به چشم می‌خورد، طی اطلاعیه‌ای با عنوان «جنایتکاران این مرز و بوم را بشناسید» منتشر شد. پس از این عمل کارکنان بانک مرکزی، گاهی اطلاعیه‌هایی از این دست از سوی سازمان‌های مختلف منتشر می‌شد.
دهم آذر 1357 بازگشت به بالای صفحه
در نخستین شب ماه محرم، شب‌نامه‌هایی در حیاط خانه‌های بسیاری افتاد که جمله‌ی کوتاهی بر‌ آن نوشته شده‌بود: «هر شب ساعت نه به بعد برای جلوگیری از کشتار رژیم اذان بی‌موقع بگویید.»ساعت نه آغاز حکومت نظامی و زمان خاموشی برق بود. آن شب راس ساعت نه تظاهرات شبانه آغاز شد و صداهای پراکنده‌ی تکبیر کم‌کم یکی شدند تکبیرها به هم پیوست، موج برداشت و در آسمان شهر گسترده شد. از پشت پنجره‌ها، داخل حیاط‌ها و روی پشت‌بام‌ها صدای تکبیر می‌امد. شهر تاریک بود و سربازان که با تجهیزات کامل در خیابان‌ها مستقر بودند، نمی‌دانستند در مقابل فریاد یکپارچه‌ای که شهر را در برگرفته بود، چه بکنند. آ‌ن‌ها عصبی و وحشت‌زده به هر سو شلیک می‌کردند. نورافکن‌های چرخان روی ماشین‌های ارتشی می‌چرخیدند و به هر طرف نوی گذرا می‌افکندند، اما باز هم چیزی پیدا نبود. جوانان که سر پرشورتری داشتند به کوچه‌ها آمده بودند و سعی می‌کردند خود را به مسجد محل برسانند تا دسته‌ای تشکیل دهند و تظاهرات را به خیابان بکشانند. شهرستان‌ها هم از طریق تلفن خبردار شدند، صداها در سرتاسر کشور تکرار شد. ایران تا صبح بیدار بود و تهران آن شب هفت شهید داد. روز اول محرم نیز تظاهرات مردم در سرچشمه به خود کشیده‌شد. سربازان، خشونت زیادی از خود نشان دادند. مردم، بی‌هیچ جان‌پناهی به دام گلوله‌ها افتاده بودند که یکی از رانندگان شرکت واحد، اتوبوس دو طبقه‌اش را بین سربازان و مردم قرار داد و سنگر مردم شد، اما خود با گلوله‌ای به شهادت رسید.
یازدهم آذر 1357 بازگشت به بالای صفحه
از سوی امام خمینی به مناسبت آغاز ماه محرم پیامی انتشار یافت. در این پیام خطاب به ملت ایران درباره‌ی حوادث تهران و شهرستان‌ها آمده‌بود:«اخبار طاقت‌فرسای ایران عزیز تا این ساعت که یک روز از محرم نگذشته، روح و جان اینجانب را معذب نموده است. من آنان را که با سکوت و احیاناً با اعمال خود از شاه خیانت‌کار پشتیبانی می کنند نصیحت می‌کنم که به ملت مظلوم که برای اسلام خون می‌دهند و فداکاری می‌کنند بپیوندند. من از سربازان سراسر کشور خواستارم که از سربازخانه ها فرار کنند. این وظیفه‌ای است شرعی که در خدمت ستمکار نباید بود. اعتصاب بزرگ خود را هر چه بیشتر ادامه دهید و دستگاه این خائنین یاغی را فلج کنیدو اگر کسی از سیاسیون با بودن شاه خائن در صدد به دست گرفتن حکومت باشد مطرود و مخالف اسلام است و بر ملت است که او را طرد کنند فرصت طلبان به جای خود بنشینند که پایگاهی ندارند.»با انتشار این پیام، سربازان بسیاری از پادگان‌ها گریختند و همین امر موجب تضعیف هر چه بیشتر ارتش شد.ارتشبد ازهاری در سخنرانی خویش درباره‌ی تظاهرات شبانه‌ی مردم گفت: «من با دوربینی که مخصوص دید در شب است همه‌جا را نگاه کردم هیچ‌کس بالای پشت بام‌ها نبود، دوربین را به دخترم دادم او هم چیزی ندید. یک عده‌ی معدودی نوار شعار الله‌اکبر را پشت بلندگوهای قوی می‌گذارند و از بالای بام‌ها پخش می‌کنند. رنگ قرمز در جوی خیابان می‌ریزند و شایع می‌کنند که جوی خون راه افتاده...»دولت طی اعلامیه‌ای اعلام کرد:«به منظور ایمنی بیشتر مدارس و حفاظت جان دانش‌آموزان و پیشگیری از مخاطرات احتمالی، از این تاریخ به مدت ده روز ، تا چهارشنبه بیست‌ودوم آذر کلیه‌ی مدارس تهران و حومه تعطیل می‌باشد.»
دوازدهم آذر 1357 بازگشت به بالای صفحه
ناشران هفت‌ روزنامه‌ی بزرگ تهران اعلام کردند که دیگر قادر به پرداخت حقوق کارکنان اعتصابی خود نیستند و تصمیم گرفته‌اند که از کار کناره‌گیری کرده و روزنامه‌ها را برای همیشه تعطیل کنند.
سیزدهم آذر 1357 بازگشت به بالای صفحه
به دستور امام خمینی بازاری‌های تهران و دیگر بازرگانان مخالف شاه، مکلف شدند تا به تامین معاش روزنامه‌نگاران اعتصابی تهران و شهرستان‌ها کمک کنند همچنین امام خمینی دستور دادند تا از صندوق ویژه‌ای که در اختیار دارند، برای پرداختن حقوق به روزنامه‌نگاران اعتصابی کمک گرفته‌شود.
نوزدهم آذر 1357 بازگشت به بالای صفحه
جامعه روحانیت مبارز، آیت‌الله طالقانی و جمعیت ایرانی دفاع از حقوق بشر به وسیله‌ی اعلامیه‌هایی از مردم دعوت کردند تا در راهپیمایی روز تاسوعا و عاشورا شرکت کنند. آیت‌الله طالقانی گفته بود که در ساعت نه صبح روز یکشنبه از مقابل منزل خود در پیچ شمیران حرکت خواهد کرد. در حالی که مطبوعات در اعتصاب به سر می‌بردند و رادیو و تلویزیون در دست دولت نظامی بود، نوع تازه‌ای از اطلاع‌رسانی در ایران تجربه شد: اعلامیه‌ها، دیوار نوشته‌ها و هزاران جوان و نوجوانی که خبر را روی مقواهایی نوشته و در شهر می‌گرداندند. خبر به شهرستان‌ها هم رسید و صبح عاشورا در تمام ایران، عزاداری مردم به تظاهرات ضد دولتی تبدیل شد. دولت نظامی اعلام کرد برپایی عزاداری در تاسوعا و عاشورا آزاد است و یک ساع نیز از ساعات منع عبور و مرور کم کرد، اما مردم که به جای علم و کتل هزاران پلاکارد با جمله‌هایی تند علیه حکومت و هزاران عکس از دشمنان تاریخی شاه؛ و مبارزین و شهدا را حمل می‌کردند، هر لحظه منتظر وقوع حادثه‌ای تازه یا آغاز درگیری یا تیراندازی بودند. آنها اسم، نشانی و گروه خود خود و کودکانشان را نوشته و در جیب لباس‌هایشان گذاشته بودند تا در صورت درگیری یا شهادت، قابل شناسایی باشند. مسیر اصلی راهپیمایی در تهران از پیچ‌شمیران تا میدان -شهیاد که مردم آن را آزادی می‌نامیدند- بود. راه طولانی بود و راهپیمایی ساعت‌ها طول می کشید. به همین خاطر خانه‌های سر راه از مردم با آب و شربت و ساندویچ پذیرایی می‌کردند. چند مینی‌بوس در کنار جمعیت به سختی حرکت می کرد تا کودکان و سالمندانی که خسته بودند، بتوانند سوار شوند و چند دقیقه‌ای استراحت کنند. کمیته‌ی تظاهرات برای هماهنگ کردن شعارها با صدها بلندگو تمام مسیر از پوشش داده بود، شعارهای آن روز همچون نوحه های عزاداری ماه محرم بیشتر آهنگین و سرودگونه بود و هنگامی که از دهان میلیون‌ها نفر، همزمان و هماهنگ بر می‌آمد، شکوهی افسانه‌ای می‌یافت. صدها عکاس، خبرنگار و تصویربردار روی سقف ماشین‌هایی که به سختی میان جمعیت حرکت می‌کردند، ایستاده‌بودند و از پشت‌بام خانه‌های مشرف بر خیابان، این راهپیمایی تاریخی را ضبط می‌کردند. آنچه در این راهپیمایی جلوه‌ای ویژه داشت، حضور صدها زندانی سیاسی آزاد شده‌بود که در صف اول راهپیمایان حرکت می‌کردند. هنگام بازگشت از این تظاهرات، مردم قرار راهپیمایی فردا را گذاشتند. رژیم به سرعت دست به اقدامات امنیتی زد.
بیستم آذر 1357 بازگشت به بالای صفحه
در عاشورای حسینی، راهپیمایی مردم با جمعیتی انبوه‌تر از روز پیش آغاز شد. دسته‌های عزادر از گوشه و کنار شهرها به مسیر اصلی راهپیمایی می‌پیوستند و با یاد شهدای کربلا، سنت عزاداری مذهبی خود را به حرکتی حساب شده علیه رژیم شاه تبدیل کردند. به رغم شایعه‌ی آمادگی ارتش برای سرکوب مردم، آن روز هزارها بار در فضای ایران شعار «مرگ بر شاه» تکرار شد.همصدایی میلیون‌ها نفر در خواندن سرودهایی کم و بیش طولانی و آهنگین ، از زیباترین جلوه‌های راهپیمایی آن روز بود، جوانانی با بازوبند سفید رنگ «انتظامات» ، دست‌هایشان را به هم زنجیر کدره و در و جمعیت حلقه زده بودند. چند چرخبال بالای سر مردم پرواز می کردند. میان مردم شایع شد که یکی از آن ها «شاهین» چرخبال سفید و آبی‌رنگ شخصی شاه است. هر بار با ظاهر شدن ای چرخبال صدای مرگ بر شاه جمعیت بلندتر می‌شد. چادر های کمک های اولیه با حضور پزشکان داوطلب در چند نقطه از مسیر بر پا شده بود. پخش آب و خوراکی میان مردم – که دیگر به صورت سنت راهپیمایی‌های بزرگ درآمده بود – حمل پلاکاردها و عکس‌های مبارزانی که به مخالفت با شاه شهره بودند، درست مثل راهپیمایی های گذشته به چشم می‌خورد . ظهر وقتی ابتدای جمعیت در میدان آزادی بود و انتهایش آن سوی میدان فوزیه (امام حسین«ع») و دسته‌های کوچکتر نیز از خیابان‌های اطراف به سوی این مسیر در حرکت بودند، مردم عملاً سرجای خودشان ایستاده بودند و حرکتی نداشتند. تمام راه یکپارچه از جمعیت سیاه بود. فطعنامه‌ی این راهپیمایی در هفده بند قرائت شد. این قطعنامه که تقریباً تمام اهداف قیام و خواست‌های ملی، مذهبی، مادی و معنوی مردم را در خود داشت، به قانون یا منشور انقلاب معروف شد. در بند اول انی فطعنامه امده بود:«آیت‌الله العظمی خمینی رهبر است و خواسته‌های ایشان خواست عموم ملت است و این راهپیمایی رای اعتمادی است که از جان و دل و برای چندمین بار به ایشان داده‌ می‌شود و قدردانی صمیمانه‌ای است که ملت مسلمان و مبارز ایران از رهبری ارزشمند مراجع عالیقدر دارند.»در ماده‌ی دوم، سقوط و برچیده شدن نظام شاهنشاهی و در سومین ماده «برقراری حکومت عدل اسلامی بر اساس آراء مردم و حفظ و پاسداری از استقلال و تمامیت ارضی کشور و تامین آزادی‌های فردی و اجتماعی با معیار های اسلامی» خواسته شده بود.در ماده‌ی چهارم، با اشاره به همزمانی این روز با روز چهانی حقوق بشر تاکید شده بود : « نه تنها تامین حقوق فطری و طبیعی بشر از ساسی‌ترین هدف‌های جنبش ماست بلکه اسلام خود مبتکر حقوق بشر است.» در بندهای دیگر به این موارد اشاده شده بود:- مخالفت نهضت با استعمار، استثمار و وابستگی به امپریالیسم شرق و غرب - رعایت کامل و همه جانبه‌ی حقوق اجتماعی و سیاسی کلیه‌ای افراد جامعه و اقلیت‌های مذهبی و اتباع کشورهای دیگر که در ایران اقامت دارند.- دستیابی به آزادی، حیثیت، شرف و کرامت زنان و رعایت حقوق اجتماعی و رفع تبعیض‌های حقوقی و اجتماعی و استثمار انسان به دست انسان.- استقلال اقتصادی و احیای کشاورزی- تایید اعتصاب کارکنان موسسات دولتی و خصوصی.- توصیه‌ی مردم به صبوری در برابر کمبودها. - یادآوری این نکته که ارتش برای دفاع از مملکت است نه سرکوبی مردم.- بی‌پایه بودن تبلیغات حکومت در خصوص نفوذ کمونیسم بین‌المللی در جنبش اسلامی و ملی ایران. - بزرگداشت شهدای جنبش- پافشاری بر آزادی تمام زندانیان سیاسی و بازگرداندن تمام تبعیدشدگان.در آخر این قطعنامه آمده‌بود: «به منظور رسیدن به این مبارزه‌ی آگاهانه‌‌ی ملت تا رسیدن به پیروزی، به صورت‌های گوناگون ادامه خواهد یافت.»پس از قرائت هر بند، فریاد‌ «صحیح است صحیح است» بیش از سه میلیون زن و مرد این قطعنامه این قطعنامه‌ را تأیید کرد.به سبب بسیاری جمعیت، بازگشت از این راهپیمایی نیز به صورت تظاهراتی غیر رسمی درآمد که در آن، جوانان با تشکیل گروه‌های کوچکتر سرود می‌خواندند یا شعارهایی را که فی‌البداهه ساخته بودند تکرار می‌کردند، در همین هنگام، خبری میان مردم دهان به دهان چرخید؛ ساواکی‌ها از پنجره‌ی خانه‌های اطراف از جمعیت فیلم‌برداری می‌کنند تا با شناسایی آن‌ها اقدام به دستگیری و حبس آنان کنند. ترسی که نام «ساواک» در دل‌ها ایجاد می‌کرد، بعضی را به هراس انداخت، امام جوانان با شعار کوتاهی که خیلی سریع ساختند و تکرار کردند جواب این شایعه را دادند: «چه ترسی، چه باکی، گور پدر ساواکی» هنگام بازگشت، مردم دست به ابتکار تازه‌ای زدند که در راهپیمایی‌های بعدی نیز تکرار شد: جمع‌آوری تمام زباله‌های مسیر راهپیمایی به نحوی که پس از اتمام مراسم حتی تکه کاغذی در خیابان‌هایی که میلیون‌ها نفر ساعت‌ها در ان راه رفته بودند، دیده نمی‌شد.راهپیمایی‌ عاشورا در شهرهای دیگر بخصوص تبریز، مشهد و قم با وسعت بی‌سابقه‌ای برگزار شد. در تمام شهرها و روستاها عزاداری به مراسمی برای ابراز تنفر به رژیم شاهنشاهی تبدیل شد. در اصفهان، تیراندازی چرخبال‌ها به روی مردم، چند کشته بر جای گذاشت و بسیاری را زخمی کرد.در تهران، هنگامی که همه‌ی مردم شهر جز ناتوان‌ترینشان در فاصله‌ی میان میدان فوزیه (امام حسین«ع») تا میدان آزادی اجتماع کرده و به قطعنامه‌ی راهپیمایی گوش می‌دادند، در آن سوی شهر – در پادگان لویزان و محل گارد شاهنشاهی – یک افسر، دو درجه‌دار و دو سرباز پس از نوشتن وصیت‌نامه‌های خود به ناهارخوری افسران رفتند و به روی مطمئن‌ترین نیروهای حامی شاه تیراندازی کردند. رادیوهای خارجی، تعداد کشته‌شدگان را سی‌نفر و مجروحان را بیش از صد نفر اعلام کردند. شایع بود که این افسران قصد راه‌اندازی کشتای جمعی و قتل عام مردم را داشته‌اند.این واقعه نشان می داد میان مطمئن‌ترین صفوف ارتش که مهمترین تکیه‌گاه شاه در داخل کشور بود، شکاف‌هایی عمیق ایجاد شده‌است.در همدان، یک سرباز وظیفه، خدایاری استاندار را به گلوله بست و خود نیز به شهادت رسید.در اصفهان، مردم خشمگین ساختمان ساواک و کلانتری یک را به آتش کشیدند. در نجف‌آباد، عده‌ای از مردم هنگام تظاهرات کشته و مجروح شدند.
بیست‌ودوم آذر 1357 بازگشت به بالای صفحه
کارگران اعتصابی نفت آبادان که میزان استخراج را از شش میلیون بشکه به یک میلیون بشکه کاهش داده‌اند، موظف شدند خانه‌های سازمانی را ترک کنند.
بیست‌وسوم آذر 1357 بازگشت به بالای صفحه
بیمارستان شاهرضای مشهد مورد حمله‌ی نظامیان قرار گرفت و عده‌ای از پزشکان و پرستاران آن زخمی شدند. دولت از این فاجعه ابراز تاسف کرد و گروهی را برای رسیدگی به مشهد فرستاد. در این روز، اعلامیه‌ای با امضای: «ارتش آزادی‌بخش ایران» در توضیح واقعه‌ی لویزان منتشر شد.
بیست‌وچهارم 1357 بازگشت به بالای صفحه
یزد و کرمان شاهد بزرگترین راهپیمایی خود بودند. در جریان تظاهرات این دو شهر چهارده شهید و تعداد زیادی مجروح داد. در جریان زد و خورد مردم و ماموران رئیس یکی از کلانتری‌های همدان کشته شد.
بیست‌وهفتم آذر 1357 بازگشت به بالای صفحه
به مناسبت اعلام عزای عمومی از سوی امام خمینی(ره) و آیات عظام: مرعشی نجفی، گلپایگانی و شریعتمداری، سراسر کشور تعطیل شد.جامعه‌ی معلمان کشور نیز رفتن به کلاس‌های درس را تحریم کردند، در پی اخراج چند تن از خلبانان و کارکنان فنی شرکت هواپیمایی ملی ایران که از روز پیش اعتصاب کرده بودند، در این روز پنجاه خلبان و سی‌نفر از مهندسان پرواز، اقدام به استعفای دسته‌جمعی کردند.
یکم دی 1357 بازگشت به بالای صفحه
برای کمک به روزنامه‌نگاران و کارمندان اعتصابی شرکت نفت، صندوق‌های دریافت کمک‌های نقدی مردم ایجاد شد.
سوم دی 1357 بازگشت به بالای صفحه
پس از تظاهرات دانش‌آموزان در تهران و سردادن شعار‌های ضد سلطنت، دولت مدارس را تا اطلاع بعدی تعطیل اعلام کرد.
چهارم دی 1357 بازگشت به بالای صفحه
دانش‌آموزان در گسترده‌ترین تظاهرات خود، تمام شهر تهران را به دست گرفتند. نیروهای نظامی به سوی آن‌ها تیراندازی کردند و حداقل دوازده نفر را به شهادت رساندند. در کرج و سقز و بابل نیز تظاهرات مردم به خود کشیده شد.
پنجم دی 1357 بازگشت به بالای صفحه
خارک، مهم‌ترین بندر نفتی ایران به دلیل اعتصاب طولانی کارکنان شرکت نفت از کار بازماند و صادرات نفت به طور کامل قطع شد و قیمت نفت در دنیا از بشکه‌ای 40 دلار هم بالاتر رفت.
ششم دی 1357 بازگشت به بالای صفحه
دولت، کارگران اعتصابی شرکت نفت را تهدید به محاکمه‌ی نظامی کرد. در حالی که مردم تهران، شیراز، شاهرود، بابل، ارومیه، بابلسر و نهاوند، عزادار شهیدانشان بودند، اعلام شد که بیش از دوهزار خبرنگار و عکاس خارجی برای گزارش لحظه به لحظه رویداد‌های انقلاب در ایران حضور دارند.
هشتم دی 1357 بازگشت به بالای صفحه
امام خمینی(ره) درباره‌ی حل مشکلات شرکت نفت، خطاب به مهندس مهدی بازرگان فرمانی صادر کردند ه در آن آمده بود: «... جناب‌عالی که در اداره‌ی صنایع نفت دارای سوابق و تجارب هستید یک هیئت پنج‌ نفری مرکب از جناب حجت‌الاسلام حاج شیخ اکبر رفسنجانی و جناب مهندس کتیرایی و دو نفر دیگر را با نظر خودتان و مشورت آقایان تعیین کنید و این هیئت تحت سرپرستی جناب‌عالی مناطق نفتی را بازرسی کرده در امر تولید نفت نظارت نمایید.»کارکنان صنعت نیز در پی اجرای فرمان امام خمینی برای تولید نفت مورد نیاز داخل کشور، سر کار خود بازگشتند.
نهم دی 1357 بازگشت به بالای صفحه
ارتشبد ازهاری به علت بیماری قلبی استعفا داد و دکتر شاپور بختیار به نخست‌وزیری منصوب شد.
سیزدهم دی 1357 بازگشت به بالای صفحه
روسای جمهور فرانسه، امریکا و نخست وزیران آلمان و انگلیس برای رسیدگی به بحران ایران در جزیره گوادلوپ گرد آمدند. در این گردهمایی چهار روزه، رهبران کشورهای غربی مسئله سقوط بازار ایران، قطع صدور نفت ایران به اروپا و امریکا را بررسی کرده و نتیجه گرفتند که کشورهای غربی نباید رابطه‌ی خود را با حکومت آینده‌ی ایران قطع کنند. بنابراین تصمیم گرفتند روشی پیش گیرند که بر اساس آن بتوانند با رژیم بعدی ایران رابطه‌ی خوب و همکاری‌های اقتصادی داشته‌باشند
شانزدهم دی 1357 بازگشت به بالای صفحه
دکتر شاپور بختیار، اصول سیاست‌هایش را در دو مصاحبه مطبوعاتی اعلام کرد. اوگفت:
‌« امیدوارم آیت الله خمینی این افتخار را به ما بدهند که هرچه زودتر به ایران بازگردند.»
- به اعتقاد من اعلیحضرت باید سلطنت کنند و دولت حکومت.
- به اسرائیل و افریقای جنوبی نفت فروخته نخواهد شد.
- لایحه «‌محاکمه عاملان فساد دولتی و متجاوزان به حقوق عمومی » ‌و طرح «‌انحلال ساواک» ‌به مجلس داده خواهد شد.
- درشهربانی و ژاندارمری خانه تکانی خواهیم کرد.
- مطبوعات درچارچوب قانون اساسی آزادخواهند بود .
- دولت من مروج دین اسلام درکشور خواهد بود ودرضمن مذاهب شناخته شده رانیز به دیده احترام می نگرم .
- کلیه زندانیان سیاسی رابه شرط سیاسی بودن آنها آزاد می کنم - حکومت نظامی را به تدریج لغو خواهم کرد 
- کلیه زندانیان سیاسی رابه شرط سیاسی بودن آ»ها آزاد می کنم - حکومت نظام را به تدریج لغو خواهم کرد.
- به کلیه آزادی های محض واجتماعی تأکید شده درقانون اساسی واعلامیه جهانی حقوق بشر درسارع وقت جامه عمل می پوشانم
- به بازماندگان شهدای سه ماه اخیر درصورت لزوم تمام کمکهای مادی ومعنوی خواهد شد
- کلیه اجزابی سیاسی می توانند شروع به فعالیت کنند بختیار درانتهای سخنانش گفت :‌«‌مردم باید به من اطمینان کنند ودرصورتی که ظرف یک مدت معقول تمام وعده های من جامه عمل نپوشید می توانند درقضاوت خود درباره من تجدید نظر کنند واعتبار سی ساله مرا باطل نمایند...من مرغ طوفانم ، نیندیشم من از طوقان موجم ، نه آن موجی که از دریا گریزد...»‌
امام خمینی نیز در پیامی به مناسبت روز کارآمدن دولت بختیار به ملت فرمودند «‌ملت آگاه ایران، شجاعانه مبارزات خود را ادامه دهید من به عموم ملت ایران اعلام می کنم که رژیم سلطنتی غیرقانونی است، مجلس غیر ملی و غیرقانونی وحکومت غاصب ، غیرقانونی ویاغی است اینک چند مطلب راکه لازم می دانم تذکر بدهم:
1. کارمندان وزارتخانه ها وزرای فاسد وغیرقانونی را نپذیرند وازآنها اطاعت نکنند ودرصورت قدرت ،‌به وزارتخانه راه ندهند .
2. ملت ازدادن مالیات وپول آب وبرق خودداری کنند و از آنچه اعانت به دولتی است احتراز کنند.
3. علمای اعلام ، دانشگاهیان ، وکلای محترم ... مخلوع بودن شاه وغیرقانونی بودن مجلسین را اعلام فرمایند
4. فروشندگان محترم از گرانفروشی خودداری کنند
5. ازکمک به کارگران وکسبه صنفی که براثر اعتصابات ضررکرده اند غفلت نشود... این جانب روز دوشنبه نهم صفر 1399 (ه.ق) را برای شهدای مشهد و قزوین وکرمانشاه و سایر بلاد روز عزای ملی اعلام می کنم.»درپی اجرای دستور امام خمینی (ره)‌، کارکنان بعضی وزارتخانه ها وزرای جدید را به وزارتخانه راه ندادند.همچنین، روزنامه‌های اطلاعات، ‌کیهان و آیندگان پس از شصت و یک روز اعتصاب ، کارخود را آغاز کردند. در حالی که تمام صفحه‌هایشان پر بود از عکس واخبار قیام در تهران وشهرستانها ، مصاحب‌ها وخاطرات زندانیان سیاسی، عکس وزندگینامه های شهیدان ومبارزان و... روزنامه ها با تیراژ بی سابقه یک میلیون نسخه چاپ می‌شدند وبا این وجود مردم برای خرید آن درصف‌های بسیار طولانی انتظار می کشیدند .مردم سرهرکوچه وخیابان، روزنامه ها رابه دیوار می چسباندند تا عده بیشتری بتوانند آنها را مطالعه کنند .درتهران، مردم یکی از زندان‌های ساواک رادرخیابان بهارکشف کردند وگروه گروه برای بازدید از وسایل شکنجه به آنجا می رفتند .
نوزدهم دی 1357 بازگشت به بالای صفحه
شهرهای شیراز و اردبیل از کنترل دولت خارج شد و اداره امور شهر به دست مردم افتاد، در این روز، امام خمینی (ره) در پیامی از مردم خواستند تا خشم خود را کنترل کرده و ساواکی‌ها را مجازات نکنند .ایشان فرمودند این نحو مجازات‌ها از طرف جناح‌های منحرفی صورت می‌گیرد که میخواهند هرج ومرج کنند و با ایجاد کودتای نظامی کشور را به تباهی بکشند.
بیست‌ودوم دی 1357 بازگشت به بالای صفحه
امام خمینی (‌ره)‌طی یک پیام تشکیل شورای انقلاب را اعلام کردند. دراین پیام آمده بود: «به موجب حق شرعی و بر اساس رأی اعتماد اکثریت قاطع ملت ایران که نسبت به اینجانب ابراز شده است درجهت تحقق اهداف اسلامی ملت ، شورایی به نام «‌شورای انقلاب اسلامی» ‌مرکب ازا فراد با صلاحیت ومسلمان ومتعهد ومورد وثوق موقتاً تعیین شده و شروع به کارخواهند کرد ... »
بیست‌وسوم دی 1357 بازگشت به بالای صفحه
شورای سلطنت –که وظیفه انجام امور مملکت را در غیبت شاه برعهده دارد– به ریاست سید جلال الدین تهرانی اولین جلسه خود را در حضور شاه تشکیل داد.
بیست‌وششم دی 1357 بازگشت به بالای صفحه
شاه و فرح فرودگاه مهرآباد را در ساعت سیزده وهشت دقیقه ترک کردند. درفرودگاه، بختیار ، دکتر جواد سعید (رئیس مجلس شورای ملی) و دکتر اردلان (وزیر دربار)‌ و رئیس دفتر مخصوص، ‌سپهبد بدره‌ای، سرلشگر قره‌باغی، سرلشکر نشاط و عده معدودی از نزدیکان او حضور داشتند. شاه در پاسخ خبرنگار تلویزیون که از او پرسیده ‌بود چه پیامی برای مردم دارد؟ فقط گریست. فرح که مسلطتر وخونسردتر بود، از بازگشت زودهنگامشان سخن گفت.
رادیوی دولتی، مسافرت شاه را موقتی و با هدف معالجه بیماری‌اش اعلام کرد. به محض انتشار این خبر ، چهره ایران تغییر یافت. مردم عزادار و غمزده وخشمگین، رنجها و کمبودهای خود را فراموش کردند و به خیابانها ریختند. موج شادی مهارناپذیری سراسرایران را فراگرفت. روزنامه‌های عصر که درعنوان آنها با درشت ترین حروف نوشته شده بود «‌شاه رفت» بر دست‌های مردم، ‌روی دیوارها، پشت شیشه‌ها و هر جای ممکن دیگر دیده می‌شد، ماشین‌ها و موتورسیکلت‌ها با چراغ‌های روشن بوق‌های ممتد و آهنگ دار می‌زدند‌.
روی برف‌پاکن‌های رقصان، گل‌های میخک و دستمال‌های سفید در حرکت بود. شادی، همه را به رقص آورده بود، شعارهای آهنگین و طنزآلود همان لحظه ساخته و تکرار می‌شد. مردم می خواندند، دست می زدند، ازشادی می دویدند و مشت مشت شیرینی و نقل به هوا می ریختند.
در ساعات اولیه شب، همه گل‌فروشی‌ها و قنادی‌ها خالی شده‌ بود. هزاران اسکناس که تصویرشاه را از وسط بریده بودند دست به دست می‌شد، باقی مانده مجسمه‌های شاه در سراسر ایران پایین کشیده‌شده. در وزارتخانه‌ها وسازمان‌های دولتی، تصاویر مختلفی از امام خمینی (ره) به جای عکس شاه نصب شد. در میان تمام این هیاهوی همه‌گیر و شادی شگفت‌آور، چهره‌هایی با نگرانی آشکار به این سو و آن سو می‌رفتند و با صدایی که از فرط فریادزدن گرفته بود ، خطاب به مردم می‌گفتند:
«مواظب باشید ، خطر کودتا هست. بیست و هشت مرداد را از خاطر نبرید.»عده‌ای نظیر همین حرف‌ها را برمقوا نوشته و بردست گرفته بودن :«‌بیست وهشت مرداد سال 32 هم شاه رفت، ‌اما با یک کودتا برگشت» ‌اما نگرانی این چهره‌های پرتجربه میانسال در میان قهقهه شاد و جوانانه مردم گم می‌شد.
همه چنان خوشحال بودند که احتمال هیچ خطری نمی‌توانست احساس شادی‌شان را از میان ببرد. سربازان به پادگان‌های خود بازگشته و اداره امور را به مردم وانهاده بودند، اما در اهواز، دزفول واندیمشک‌، نظامیان مردمی راکه مشغول پایکوبی بودند، به مسلسل بسته و عده زیادی را به شهادت رسانده یا مجروح کردند.
بیست‌وهفتم‌ دی 1357 بازگشت به بالای صفحه
ازسوی رهبر انقلاب پیامی به مردم فرستاده شد که در آن همگان را به راهپیمایی بزرگ در روز اربعین حسینی دعوت کرده بودند. در این پیام مسئله خروج شاه بی‌اهمیت و پایان‌یافته فرض شده و طی 9 ماده توجهات و تذکراتی به مردم داده شده بود؛ ازجمله:
- ممانعت از مأموران دولت برای بردن گندم از سیلوها و ایجاد قحطی مصنوعی.
- جلوگیری از کوشش آمریکاییان برای خارج کردن سلاحها و تجهیزاتی که با پول ملت خریداری شده اند.
- دعوت کشاورزان برای کشت دیمی
- توصیه به بانکهای اسلامی به منظور دادن وام قرض الحسنه ( وام بدون بهره ) به کشاورزان.
- اخطار به بانکهای خارجی مبنی بر عدم پرداخت سپرده‌های ارزی «دزدان اموال ملت» ‌به آنها.
- اخطاربه وکلای مجلس مبنی بر خودداری از رفتن به مجلس.
- اخطار به اعضای شورای سلطنت مبنی برخودداری از دخالت درمقدرت کشور وکناره گیری از شورا.
- توصیه به دانشگاهیان مبنی برادامه دادن به شعارهای ضد رژیم و تظاهرات علیه دولت و راندن استادان وابسته به حکومت
در آخرین قسمت این پیام اعلام شده بود که: 
اعضای شورای انقلاب درداخل کشور بوده وبه زودی معرفی خواهند شد.با انتشار خبر مربوط به آماده‌سازی طرح بمباران هوایی مناطقی ازکشور، افسران‌، همافران ودرجه داران پایگاه وحدتی دزفول به پشتیبانی از پایگاه شاهرخی که قبلاً اعتصاب غذا کرده بودند، دست به اعتصاب غذا زدند. رضا پهلوی، ولیعهد هجده ساله ایران که درآمریکا تعلیم خلبانی می بیند ، اعلام می کند:«اگر مردم بخواهند ،‌حاضرم کشور را اداره کنم.»
او ضمن اعلام بی خبری از تصمیم پدرش، در ضمن سخنانش بیان داشت که از فسادها واشتباه‌کاری‌های دوران سلطنت او به دور بوده است!
بیست‌ونهم دی 1357 بازگشت به بالای صفحه
اربعین حسینی، مردم در تمام ایران راهپیمایی‌های بزرگی ترتیب دادند.در تهران، از اولین ساعات روز میلیون‌ها نفر ازشهرک‌های شمال و غرب تا زاغه‌نشینان جنوب شهر ، به سوی بلوارشاه رضا که حالا «‌انقلاب »‌نامیده می شد ، راه افتادند .ارتش ، سربازان را ازمسیرراهپیمایی عقب کشیده بود . فاصله سیزده کیلومتری میدان فوزیه ( امام حسین ع )‌و میدان شهیاد ( آزادی ) پر از جمعیت بود . این حادثه ، پس از راهپیمائی های عید فطر وتاسوعا وعاشورا ، چهارمین راهپیمائی بزرگ مردم بود . صدها خبرنگار ایرانی وخارجی ، هیجان زده از فراوانی آن همه خبر وحادثه به این سو وآن سو می دویدند وعکس و خبر تهیه می کردند. اقلیت‌های مذهبی ( زرتشتیان ، مسیحیان ویهودیان ) درآن روز حضوری چشمگیر داشتند و هزاران تصویر از امام خمینی (ره )‌و تصاویری از شهیدان مبارزان ازهرگروه وطبقه ای در دستهای مردم بود . وقتی ظهر فرارسید ، جمعیت که دیگر حرکتی نداشت وخیابانها را پوشانده بود ، ایستاد وقطعنامه راهپیمایی که از طریق صدها بلندگو پخش می شد ، خوانده شد .
صدای تکبیر میلیونها نفر که هربند قطعنامه را تأیید می کردند تا کیلومترها دورتر شنیده می شد . قطعنامه ، رسیدن به مرحله ای تازه از قیام راخبر می داد که در «‌پرتو رهبری قاطعنامه وروشن بینانه امام خمینی و سایر مراجع تقلید وروحانیت آگاه ومبارز » به دست آمده بود . دیگر مواد آن عبارت بودند از :‌تغییر قانوی بودن سلطنت وخلع شاه ، برقراری جمهوری اسلامی ، تشکیل شورای انقلاب اسلامی ،‌برکناری دولت بختیار ، پیوستن قوای نظامی به ملت ‌؛،‌برقراری روابط حسنه با همه ملت‌ها ،‌استعفای نمایندگان مجلس شورا وسنا واستعفای اعضای شورای سلطنت. امام خمینی (ره ) راهپیمایی روز اربعین را نوعی همه پرسی درمورد تشکیل جمهوری اسلامی قلمداد کردند . درحالی که ارتش به نیروهایش دستورداده بود بامردم درگیرنشوند چماق داران ،؛ دریزدان شهر با سلاحهای گرم و چماق به مردم حمله کردند و پانزده نفر را کشتند و بسیاری را نیز مجروح کردند .
سی‌ام دی 1357 بازگشت به بالای صفحه
سید جلال‌الدین تهرانی که دو روز پیش به فرانسه رفته بود، از امام خمینی (ره) تقاضای وقت ملاقات کرد.
امام دو شرط برای ملاقات با تهرانی قراردادند  
1- استفعا
2- غیرقانونی اعلام کردن شورای سلطنت .
یکم بهمن 1357 بازگشت به بالای صفحه
«امام خمینی در تهران نماز می خواند» این جمله با حروفی درشت در اکثر روزنامه‌ها درج شده بود. کاروان‌هایی از مردم مشتاق از شهرهای دور و نزدیک به سوی تهران راه افتاد. مردم ،‌تنها، با خانواده و یا همراه با عده بسیاری از همشهریان خود به تهران می‌آمدند و در مساجد ،‌حسینیه‌ها و یا خانه شهروندان تهرانی که تا دیروز باهم غریبه بودند، ‌منزل می‌کردند تا در مراسم استقبال از رهبرانقلاب حضور داشته باشند .
ازسوی دیگر، ‌متن استعفای سیدجلال‌الدین تهرانی در فرانسه به او برگردانده شد، ‌زیرا در آن ذکری از غیرقانونی بودن شورای سلطنت نیامده بود. تهرانی، اندکی مقاومت کرد، ‌اما چون چاره‌ای نیافت دوباره قلم برداشت ومتن استعفایش را با خط خوش وبدون نقطه دوباره نویسی کرد ودرآن شورای سلطنت را بنا به فتوای حضرت آیت الله العظمی خمینی ، غیرقانونی دانست . ازاین پس ،‌دیگر هیچ چیز نم یتوانست جلوی پیشی گرفتن نمایندگان دومجلس ووزرای کابینه بختیار را برای تقدیم استعفا بگیرد . ، کارمندان سفارتخانه های ایران درکشوره های دیگر نیز سفیران وابسته رابه سفارتخانه راه نمی دادند و به همین دلیل امام خمینی (ره ) هیئتی به سرژرستی دکتر جلیل ضرابی را مأمور حفظ مدارک سفارتخانه های ایران کرد . بختیار که درآشفتگی اوضاع همچنان سرگرم انجام مصاحبه ها وسخنرانی های متعدد بود ، درپاسخ یکی از نزدیکان امام (ره ) که گفته بود :‌« اگر امام بیاید دولت بختیار جاروخواهد شد »
گفت :‌«من برای جارو شدن خیلی سنگین هستم ! و شدیداً ازدولت قانوی خود دفاع خواهم کرد ودرصورت لزوم ارتش را مجبور خواهم ساخت با مخالفان از درجنگ درآید .» ‌اما هرروز گروهی از نظامیان طی اعلامیه هایی همبستگی خودرابامردم اعلام می کردند . نظامیان پایگاه هوایی بندرعباس ضمن ابراز همبستگی خودباقیام مردم وبه منظور حمایت از دوهزار و هشتصد همافر ، افسر ودرجه دارپایگاه شاهرخی همدان وپایگاه وحدتی دزفول که ازدوروز پیش دست به اعتصاب غذا زده بودند ، راهپیمایی آرامی انجام داده و سپس همگی دست از کار کشیدند . آنها در قطعنامه هفت ماده‌ای خود تأکید کردند‌: «‌ما زیر بار کودتا که به نفع حکومت غیرقانونی واستبدادی است نمی‌رویم ،‌ هر فرماندهی که دستور کودتا صادر کند ابتدا خودش کشته خواهد شد و بعد عوامل و طرفدارانش.»‌ دو مجلس شورای ملی و سنا نیز درحال فروپاشی بود. امام خمینی (ره) درپیامشان با صراحت گفتند :« به نمایندگان محمد رضا پهلوی که مجلسین راعصباً اشغال کرده اند اخطارکنید که خانه ملت را خالی کنند تا نمایندگان مردم پس از 50 سال که ملت از حق خود محروم بود به خانه خود بازگردند وان شاءالله همه خواهید دید که انتخابات آزاد ومجلس سالم یعنی چه ، من به آنان اخطار می کنم که درصورت ورود مجدد به مجلس مسؤول هرگونه پیشامدی خود آنان هستند .» پس از این اخطار ، بیست تن ازنمایندگان استعفای خود راتقدیم مجلس کردند ودومجلس شورا وسنا جلسه فوق العاده ای برای جلوگیری از استعفای سایر نمایندگان تشکیل دادند . تظاهرات درتمام شهرها وروستاهای ایران ادامه داشت وخشونت چماق داران نیزدرحال گسترش بود .حمله این گروه به مردم درمشکین شهر وقوچان ، چندین شهید و مجروح برجا گذاشت . ازسوی دیگر ، دوگروه به نامهای « جبهه شاهی » و « کمیته دفاع از شاه »‌با تلفنهای پیاپی به اقامتگاه رهبر انقلاب ،‌تهدید کردند که آنجا را منفجر خواهند کرد ، همه نگران بودند . سیل نامه ها وتلگرامها به دفتر ریاست جمهوری فرانسه سرازیر شد . دراین نامه ها ، علما ، روشنفکران ودیگر اقشار مردم از دولت فرانسه خواسته بودند تا درحفاظت بیشتراز جان رهبر تبعیدیشان بکوشند .گارد امنیتی اطراف منزل امام (ره) دوبرابرشد و پلیس فرانسه نیز بخشی از خدمات امنیتی آنجا رابرعهده گرفت .
دوم بهمن 1357 بازگشت به بالای صفحه
با قوت گرفتن شایعه کودتا، مردم برای مقابله با آن آماده می‌شدند. جزوه‌های آموزشی ساخت بمب‌های دست ساز واستفاده از اسلحه‌های سبک، دست به دست می گشت. در بهشت زهرا، دانشگاه تهران و تمامی مساجد، سربازان فراری وچریک‌های مبارز به جوانان آموزش‌های نظامی می‌دادند.آیت الله طالقانی در مصاحبه با خبرنگاران خارجی گفت :«‌... تابه حال جلوی مردم را گرفته‌ایم وبه آنها گفته‌ایم با سلاح مظلومیت صدای خود رابه دنیا برسانند مردم کشته دادند ولی یک گلوله به سمت ارتشی‌ها شلیک نکردند، ولی اگر ارتش دست به کشتارمردم بزند، مردم مسلح خواهند شد ...»باوجود احتمال کودتا وکشتارهای هرروزه ، بدنه ارتش یعنی سربازان‌، درجه داران وافسران جز، هرروز گرایش بیشتری به مردم پیدا می کردند. فرار سربازان از پادگانها با وجود مقررات شدید ومرگبار، افزایش یافته بود. دیدن جوانان با سرهای تراشیده در خیابان‌ها امری عادی شده بود، زیرا بسیاری از مردان موهایشان را از ته می‌زدند تا سربازان فراری که لباس شخصی پوشیده بودن، درمیان مردم،‌ قابل شناسایی نباشند. اعتصاب در بین طبقات مختلف ارتش گسترش می‌یافت، چهار هزار افسر نیروی هوایی در کارخانه تعمیر چرخبالهای جنگی ایران ، دست به اعتصاب غذا زدند واخراج کارکنان امریکایی راخواستارشدند . آنها اعلام کردند که ازتلاش فرماندهان برای کودتای نظامی پشتیبانی نخواهند کرد.
سوم بهمن 1357 بازگشت به بالای صفحه
شهرقم به دست مردم افتاد. ارتش، تمام نیروهایش را ازسطح شهر فراخواند ومردم اداره امور، حتی وظایف پلیس راهنمایی و رانندگی رابرعهده گرفتند. درتهران، کمیته‌ای که از نمایندگان کارکنان چهل وپنج وزارتخانه، سازمان و شرکت تشکیل شده بود،‌از کارکنان این مؤسسات خواست تا تشکیل جمهوری اسلامی به اعتصاب خود ادامه دهند.
سربازان گارد سلطنتی درپادگان لویزان، درحضور خبرنگاران خارجی دست به یک راهپیمایی ونمایش آمادگی رزمی زدند اعلام کردند تا آخرین قطره خون خود رانثار شاه خواهند کرد . برای تدارک مراسم استقبال از امام خمینی(ره)، ستاد ویژه‌ای توسط روحانیت مبارز تهران تشکیل شد. این ستاد که روحانیون وهمه گروه‌های اجتماعی وسیاسی درآن نماینده‌ای داشتند کارهای مربوط به برگزاری بزرگترین استقبال تاریخ از رهبر قیام ملت ایران را انجام می‌داد. کمیته برگزاری مراسم استقبال، ازامام خمینی دراین روز اولین اعلامیه خودرامنتشر کرد .
چهارم بهمن 1357 بازگشت به بالای صفحه
تانکها، فرودگاه مهرآباد را محاصره کردند .به تمام شرکت‌های هواپیمایی درسطح جهان اعلام شد که به تهران پروازنکنند، ده ها هزار نفر از مردم به ویژه شهرستانی‌هایی که ازچند روز پیش برای استقبال از امام (ره) به تهران آمده بودند ، دراطراف فرودگاه اجتماع کردند. کمیته برگزار ی مراسم استقبال ، مسیر حرکت امام را مشخص کرد. کارکنان اعتصابی رادیووتلویزیون ملی ایران ، درباره پخش مراسم ورود امام با مدیرعامل تلویزیون و وزیر اطلاعات به تفاهم رسیدند. براساس برنامه تنظیمی، سه دستگاه فرستنده سیاردرفرودگاه، خیابان‌های مسیر حرکت وبهشت زهرا مستقر می‌شد. جریان عزیمت امام به وسیله ماهواره دریافت می شد و ازطریق رادیو وتلویزیون به صورت مستقیم پخش می شد .کارکنان اعتصابی، ازاین روز برای اطمینان از کار دستگاه ها به سرکارخود بازگشتند ودرقسمتهای مربوطه ، مشغول به کارشدند .کمیته تنظیم اعتصابات، ازکارکنان پست وتلگراف ومخابرات وهمچنین از کارمندان ایزایران (خدمات رایانه ای ) درخواست کرد که به اعتصاب خود پایان دهند تا امور پستی وتلفنی مردم انجام گیرد وازتأخیر درپرداخت حقوق کارمندان جلوگیری شود .
پنجم بهمن 1357 بازگشت به بالای صفحه
دولت، فرودگاه ها رابه مدت سه روز بسته اعلام کرد. به دستور بختیار، هواپیمایی که توسط کارکنان اعتصابی «هما»‌ برای پرواز انقلاب آماده شده بود تا آیت‌الله طالقانی وتعدادی از خبرنگاران ، صبح روز بعد با آن به پاریس رفته وامام خمینی (ره ) رابه ایران بازگردانند، درفرودگاه متوقف شد. خلبان این هواپیما، اعلام کرد به علت بسته شدن راه هواپیما به وسیله یک تانک ونیز اشغال برج مراقبت توسط نظامیان، امکان پرواز وجود ندارد.بختیار درنامه ای از امام درخواست کرد تا سفرخود را سه هفته به عقب بیندازند تا او بتواند بدون نقض قانون اساسی ، امنیت ایشان را تأمین کند ، اما ستاد روحانیت مبارز درپاسخ اعلام کرد :«‌هزاران جوان مسلمان حفاظت از جان امام خمینی را برعهده می گیرند .»‌روزنامه کیهان با انتشار خبر کشف یک سوء قصد علیه امام خمینی (ره‌)‌، برنگرانی مردم که این روزها شایعات بسیاری را می شنیدند، افزود. امام نیز درپیامی به مناسبت بسته شدن فرودگاه ها ، خطاب به مردم گفتند :«‌ایادی اجانب، ‌فرودگاه های سراسر کشوررابه روی من بسته اند به ناچار تصمیم گرفتم تا روز یکشنبه بیست ونه صفر ، هشت بهمن به کشور برگشته وچون سربازی درکنار شما ، به مبارزه علیه استعمار واستبداد تا پیروزی نهایی ادامه دهم . »‌دراین روز، تظاهراتی از سوی طرفداران دولت بختیار (سوسیال دمکراسی) تدارک دیده شد . آنها راهپیمایی خود را براساس قرار قبلی از مقابل مجلس شورا دربهارستان آغاز کردند. بختیار با حذف نام وتصویر شاه، ‌قصد داشت قانون اساسی را سنگر قرار داده وعده بیشتری را به راهپیمایی بکشاند. خانواده ارتشیان و کارمندان برخی ادارات ،‌موظف شده بودند دراین راهپیمایی شرکت کنند .برای نخستین بار ، طرفداران رژیم شاهنشاهی تظاهراتی شیک ولوکس متشکل از شرکت کنندگانی با آخرین مدل های لباس – درست مثل هنرپیشگان امریکایی – ترتیب دادند که درآن ، تمثال هایی ازحضرت علی ع وپیامبراسلام ص حمل می شد وشعارهایی درحمایت از قانون اساسی وبختیار تکرار می گشت .خبرگزاری ها ، تعداد حمعیت راازپنج تا بیست وپنج هزار نفر ذکرکردند . آیت الله طالقانی، مردم رابه آرامش دعوت کرده وتوصیه کرد برای تماشای تظاهرات از خانه خارج نشوند. راهپیمایان پس از چند سخنرانی وقرائت قطعنامه ای درحمایت از دولت وقانون اساسی پراکنده شدند.
ششم بهمن 1357 بازگشت به بالای صفحه
سیل پایان‌ناپذیر مردم به سوی مهر آباد درجریان بود. ده‌ها هزار نفر درمیدان آزادی وعده بیشماری در بهشت زهرا جمع شده بودند. در بسیاری از نقاط شهر تهران، زد و خوردهای شدیدی بین نیروهای انتظامی و مردم رخ داد. تیراندازی از بامداد این روز آغاز شد. مردم در اطراف دانشگاه تهران بیش از پنج شهید دادند. تیراندازی در نواحی مختلف تهران برای یک لحظه هم خاموش نشد . تانک‌ها وزره‌پوش‌های حامل سربازان، در چهارراه‌ها ومیدان‌ها مستقر شده بودند و چرخبالهای نظامی، پروازهای گشتی برفراز شهر انجام می‌دادند. به تیراندازان اجازه داده شده‌بود تا درصورت لزوم از گلوله‌های صدوبیست میلی متری استفاده کنند. مردم شهرستانهایی که خودرابرای استقبال ازامام آماده کرده بودند ، با به تعویق افتادن مراجعت ایشان به تظاهرات وسیعی دست زدند. این تظاهرات درشهرهای قزوین، ‌تبریز ودشت مغان به تیراندازی مأموران انجامید. درهمین احوال، ‌کمیته استقبال از امام که فعالانه کار خود را در تهران دنبال می کرد ، ‌درحال گفت وگو وهماهنگی با کارکنان اعتصابی هواپیمایی ملی ایران «هما» بود. بختیار گفته بود فرودگاه ها به علت اعتصاب کارکنان هواپیمایی کشوری بسته است وسفر امام خطرناک خواهد بود . اما این کارکنان درپی مذاکره با کمیته استقبال ،‌اعلام کردند که امنیت فرود هواپیمای حامل امام را تضمین می کنند .
هفتم بهمن 1357 بازگشت به بالای صفحه
از سوی استقبال ، بهشت زهرا برای سخنرانی و مدرسه‌ی رفاه برای اقامت امام خمینی (ره) آماده شده بود. از آن پس ، مقصد راهپیمایی ها از میدان آزادی به بهشت زهرا(س) تغییر کرد . جوانان بسیاری در حالی که بازو بند سبز با نوشته‌ی سفید رنگ «انتظامات استقبال از امام» را به بازو داشتند مسئول حفظ نظم این راهپیمایی‌ها بودند.تمام مرخصی‌های ارتش لغو شده و تمام نیروهای نظامی به صورت آماده باش در آمدند. دولت هشدار داد هرگونه تظاهرات ضد دولتی را سرکوب خواهد کرد.در غروب این روز، اعلامیه ای از سوی بختیار از رادیو و تلویزیون پخش شد:
« ...من به عنوان یک ایرانی وطن دوست که خود را جزء کوچکی از نهضت و قیام عظیم ملی و اسلامی می دانم و اعتقاد صادقانه دارم که رهبری و زعامت آیت الله العظمی خمینی(ره) و رأی ایشان می تواند راهگشای مشکلات امروز ی ما و ضامن ثبات و امنیت کشور باشد، تصمیم گرفته ام ظرف 48 ساعت آینده شخصاً به پاریس سفر کرده ، به زیارت معظم له نایل آیم و با گزارش اوضاع فعلی کشور و اقدامات خود ضمن درک فیض، درباره آینده کشور کسب تکلیف کنم.»پس از قرائت این اعلامیه از رادیو در ساعت چهار صبح ، آیت الله شهید دکتر بهشتی با روزنامه های صبح تماس گرفته و متن پیام امام را در این باره برای چاپ در اختیار آنان گذاردند:
« آنچه ذکر شده است که شاپور بختیار را با سمت نخست وزیری ، من می پذیرم دروغ است بلکه تا استعفا ندهد او را نمی پذیرم چون او را قانونی نمی دانم. من با بختیار تفاهمی نکرده ام و آنچه سابق گفته است گفت و گو بین من او بوده ، دروغ محض است.»
هشتم بهمن 1357 بازگشت به بالای صفحه
هزاران تن از مردم در فرودگاه مهرآباد اجتماع کردند. این در حالی بود که فرودگاه بسته بود و زیر نظارت شدید ارتش قرار داشت. تظاهرات در سراسر ایران همچنان ادامه داشت و در غروب تهران و شهر رشت به تیر اندازی ماموران و شهادت عده ای انجامید. بیش از چهل روحانی سرشناس، از جمله آیت الله دکتر شهید بهشتی و آیت الله شهید استاد مطهری در دانشگاه تهران دست به تحصنی نامحدود زدند و عده‌ی آنان به تدریج به چهار صد نفر رسید. خواست آنان بازگشایی فرودگاه و بازگشت رهبر انقلاب به کشور بود.
نهم بهمن 1357 بازگشت به بالای صفحه
بختیار در مصاحبه‌ای مطبوعاتی اعلام کرد: « به پاریس نخواهد رفت و فرودگاه مهرآباد تا چند ساعت دیگر باز خواهد شد و در راه ورود حضرت آیت الله العظمی خمینی(ره) به کشور مانعی نیست... من به هیچ وجه استعفا نمی‌دهم و به هر کاری دست می زنم تا جنگ مسلحانه روی ندهد، وحدت، استقلال و تمامیت ایران از خمینی و شاه مهم‌تر است...»امام خمینی(ره) طی پیامی در پاریس فرمودند:
«خائن اصلی را باخفت بیرون کردید، همّت کنید و این نتیجه را که حاشیه ای بیش نیست از صحنه خارج کنید ، اکنون بر جمیع جناحهای ملّی و دولتی است که چون گذشته دولت غیر قانونی را محکوم کنند و اطاعت از آن نکنند که اطاعت از طاغوت حرام و مخالف رضای خداست. من از طبقه شریفه‌ی ارتش که دستشان به خون جوانان ما آلوده نشده است می‌خواهم که ننگ اطاعت از خیانتکاران را تحمل نکنند و با قاطعیت آنان را از مقابله با ملت باز دارند.»
امام خمینی(ره) اعلام کردند: «اگر ارتش کنار بکشد، آرامش تضمین می شود. محافظ من خداست و حفظ و امنیت با مردم است.»تظاهرات مردم خشمگین تهران ، امروز به اوج رسید. مردم با سنگر بندی یا پناه گرفتن در کنار دیوارها با سربازان به زد و خورد پرداختند. حضور دانش‌آموزان در نبردهای خیابانی چشمگیر شد. تعداد کشته شدگان از پنجاه نفر گذشت و بیش از دویست نفر مجروح شدند.
دهم بهمن 1357 بازگشت به بالای صفحه
فرودگاه های کشور بازگشایی شد و آمریکایی هایی که تا آن روز موفق به خروج از ایران نشده بودند، برای رفتن با پروازهای منظم هواپیماهای نظامی امریکا از هم پیشی می گرفتند.در حالی که تعداد روحانیون متحصن در دانشگاه به دو هزار نفر رسیده بود و کشور در اوج تظاهرات خشونت آمیزی قرار داشت. بختیار در یکی از مصاحبه‌هایش اصول برنامه‌های آینده‌ی خود را شرح داد.
یازدهم بهمن 1357 بازگشت به بالای صفحه
از طرف کمیته‌ی برگزاری مراسم استقبال، اطلاعیه‌ای انتشار یافت که در آن تمام برنامه‌ها و مقررات استقبال از امام خمینی (ره) شرح داده شده بود. این کمیته اعلام کرد:« نظر به این‌که دولت ایران با فرود یک هواپیمای دربست «ایرفرانس» موافقت کرده است، آیت الله خمینی(ره) ساعت نه صبح روز پنج شنبه وارد تهران خواهند شد.» این کمیته از مردم خواست تا در طول مسیر ، از میدان شهیاد (آزادی) تا میدان بیست چهار اسفند ( انقلاب) برای استقبال از رهبر تبعیدی خود اجتماع کنند.دولت نیز اعلام کرد:« فردا به مناسبت فرود آمدن هواپیمای حضرت امام خمینی(ره) ، فرودگاه مهرآباد از اول صبح تا ساعت یازده صبح به روی سایر هواپیماها بسته است.»در حالی که صدها هزار نفر به طور دائم در خیابان‌ها حضور داشتند، فرمانداری نظامی تهران اجتماعات را به مناسبت ورود امام به کشور تا سه روز آزاد اعلام کرد!انتشار خبر ورود امام ، چهره‌ی ایران را دگرگون کرد. میلیون‌ها نفر از سراسر کشور به سوی تهران راه افتادند.
شهر تهران، حالتی صد درصد جنگی به خود گرفته بود. با به راه افتادن تانک‌ها و خودروها در خیابان‌ها و پرواز چرخبال‌ها بر فراز شهر، دولت دست به نمایش قدرت برای ترساندن مردم زد، در بعضی نقاط ، درگیری مردم و ماموران تعدادی شهید و زخمی برجا گذاشت ، اما مردم در اوج هیجان و شادی خود را برای پرشکوه‌ترین استقبال تاریخ آماده می کردند، تمام خیابان‌ها و کوچه‌ها از آثار آتش سوزی پاک می‌شد. سنگرهایی که در طول چند روز گذشته توسط مردم ساخته شده بود ، راه بندآن‌هایی که با وسایل کهنه‌ی منزل ، تنه درختان و ماشین‌های سوخته به منظور مشکل ساختن حرکت خودرو های نظامی در خیابان‌ ساخته شده بود، لاستیک‌های سوخته در تظاهرات گوناگون ... همه و همه از سطح خیابان‌ها جمع آوری شدند. در اکثر شهرستان ها ، برنامه پاکسازی خیابان‌ها توسط زنان و مردان داوطلب و مشتاق انجام گرفت. در حالی که ایران در اوج شور و هیجان بود، فدراسیون بین المللی خلبانان در لندن اعلام کرد که شخصی ناشناس با تلفن تهدید کرده است که هواپیمای حامل امام را منفجر خواهد کرد. این شخص به عنوان نماینده نیروهای طرفدار دمکراسی در ایران گفته : بازگشت امام موجب خونریزی های وسیع در ایران خواهد شد. گروهی که خود را « سازمان کماندویی مبارز در راه قانون اساسی» نامیده اند، به دفتر خبرگزاری آسوشیتدپرس تلفن زده و هشدار داده اند که اگر فردی قانون اساسی را نادیده بگیرد، آن‌ها دست به جنگ کماندویی و کشتاری بی‌سابقه خواهند زد . این گروه خود را غیر ارتشی معرفی کرده و مدعی شده اند که دارای سلاح های خودکار سنگین و سبک هستند.در پی این تهدیدها، امام (ره) به نزدیکان خود گفتند:« من بیعت خود را از شما برمی دارم ، ما به طرف کار بزرگی می رویم ، شما هم جانتان را به خطر نیندازید.»
دوازدهم بهمن 1357 بازگشت به بالای صفحه
از نخستین ساعات بامداد، مردم به سوی مسیر اعلام شده توسط کمیته‌ی استقبال حرکت کردند. شب پیش، هزارن نفر بدون اعتنا به حکومت نظامی، در اطراف میدان آزادی و بهشت‌زهرا(س) خوابیده بودند تا از نزدیک‌ترین محل بتوانند رهبر انقلاب را پس از سال‌ها تبعید ببینند. هزاران جوان مسئول برقراری نظم جمعیت بودند و خط سفید وسط خیابان‌های شسته شده و بی غبار، تا کیلومترها پوشیده از گل‌های رنگین بود.
کمیته اعتصابات، به کارکنان اعتصابی رادیو و تلویزیون اجازه داده بود تا برای ضبط مراسم استقبال امام به سرکار خود باز گردند. آن‌ها در مقابل چشم حیرت زده نظامیانی که از چند ماه پیش آن‌جا را در اشغال خود داشتند با پشتکاری قوی، کاری را که هفته‌ها وقت می گرفت، در عرض چند ساعت انجام دادند. تمام مسیر زیر پوشش فرستنده‌هایی قرار گرفت که گزارش مستقیم ورود امام را از طریق ماهواره به تمام جهان مخابره می‌کرد.
در آن سوی جهان، امام(س) با تذکر خطراتی که ممکن بود ایشان را تهدید کند؛ سعی در منصرف کردن صدها نفری داشتند که داوطلب بودند، در این پرواز رهبرشان را همراهی کنند، در فرودگاه پاریس امام(س) که در میان خبرنگاران محاصره شده بودند، از مهمان نوازی و تفاهم فرانسویان و اجازه‌ی آزادی بیانی که به ایشان داده شده بود و نیز از اهالی دهکده‌ی نوفل‌لوشاتو تشکر کردند. سپس، در ساعت 9 و 27 دقیقه صبح، هواپیمای ایرفرانس در حالی که سه هواپیمای جنگی فانتوم آن را از ابتدای مرز هوایی کشور همراهی می کردند، وارد ایران شد.
امام خمینی(س) رهبر انقلاب اسلامی در میان شادی، هیجان و نگرانی مردم قدم به خاک ایران گذاشت. امام(س) ضمن سخنرانی کوتاهی در فرودگاه از مردم تشکر کرد و آنان را به وحدت کلمه فراخواند و سپس به سوی بهشت زهرا حرکت کرد. گزارش مستقیم ورود امام که از تلویزیون در حال پخش بود، به محض آن‌که گوینده شروع به خواندن شعارهای فرودگاه کرد، قطع شد و جای آن را سرود شاهنشاهی و تصویری از شاه ملعون گرفت.
در این لحظه هزاران دستگاه تلویزیون توسط مردم خشمگین شکسته شد و کسانی که به امید دیدن این گزارش پای گیرنده های خودنشسته بودند نیز به خیابان‌ها ریختند. در تهران جمعیتی بیش از روز تاسوعا و عاشورا و عید فطر به خیابان آمده بودند، خودرو حامل امام(س) که به سبب ازدحام جمعیت عملاً بی‌حرکت مانده بود ، تا مسافتی طولانی روی دستهای مردم حمل شد، مردم مسیر سی و سه کیلومتری فرودگاه تا بهشت زهرا را پر کرده بودند، ساعتها طول کشید تا این کاروان میلیونی به مقصد برسد. بیش از صدها هزار نفر در بهشت زهرا(س) به انتظار مانده بودند. شاخه درختها ، دیوارها و تیر چراغ برق پر بود از جوانانی که از ساعت‌ها پیش جا گرفته بودند تا صحنه هایی از این استقبال تاریخی را ببیند. خودرو حامل امام(س) در میان جمعیت متوقف شده بود و به ناچار بخش آخر مسیر را با هلی‌کوپتر طی کردند، جایگاه سخنرانی را در قطعه‌ی هفده، مزار شهدای هفده شهریور برپا کرده بودند.
مردم فریاد می زدند «به خانه شهیدان خوش آمدی ای امام». در میان اشک و تأثر مردم از بلندگوهایی که مهندسان عضو کمیته استقبال بر تیرهای برق و درختها نصب کرده بودند، سرودی پخش می‌شد که با حال و هوای آن روز بسیار تناسب داشت:
«برخیزید، برخیزید ای شهیدان راه خدا ای کرده بهر احیا حق جان فدا ...»
سرانجام امام خمینی(س) سخنرانی تاریخی خود را در حضور میلیون‌ها شنونده‌ی مشتاق ایراد فرمودند. این سخنرانی مشخص کرد که شورای انقلاب به زودی دولت موقت را تعیین خواهد کرد و این دولت عهده دار تشکیل مجلس موسسان و ریاست جمهوری است. پس از اتمام مراسم سخنرانی، امام(س) به مدرسه علوی واقع در کوچه‌ی پشت مجلس شورا که از سوی کمیته‌ی استقبال برای اقامت ایشان در نظر گرفته شده بود رفتند و بسیاری از مشتاقان نیز به امید از نزدیک دیدن ایشان در خیابان‌ها و کوچه های اطراف مدرسه اجتماع کردند. با آمدن امام(س)، روحانیون متحصن در مسجد دانشگاه با انتشار اعلامیه ای به تحصن خود پایان دادند.
سیزدهم بهمن 1357 بازگشت به بالای صفحه
از بامداد و اولین ساعات آزادی عبور و مرور، هزاران هزار زن و مرد به سوی مدرسه علوی رفتند تا رهبر از تبعید برگشته و پیروز خود را ملاقات کنند. آن‌ها مشتاقانه منتظر لحظه ای بودند که او را ایستاده پشت پنجره‌ای ببینند که برایشان دست تکان می‌داد. و دیوار کوچه پشت مجلس، پر بود از جمله ها و پلاکاردهایی نظیر «زیارت قبول» و «بایک بار زیارت امام این توفیق را به دیگران هم بدهید».
حیاط مدرسه هر دم از جمعیت پر و خالی می شد و این موج ، لحظه ای از حرکت باز نمی ایستاد. در حالی که همه چشم و گوش به مدرسه علوی داشتند، بختیار هنوز هم سرگرم مصاحبه‌هایش بود.
او درباره‌ی تشکیل دولت موقت توسط امام گفت: «اگر او می خواهد چنین دولتی در شهر مقدس قم تشکیل دهد اجازه خواهم داد. این جذاب خواهد بود ما واتیکان کوچک خود را خواهیم داشت، اما به طور جدی می‌گویم به آیت الله خمینی(ره) اجازه تشکیل یک دولت واقعی را نخواهم داد. او نیز ایراد می‌داند.»
تظاهرات و درگیری همچنان در شهرهای کشور ادامه داشت. شهرهای سمنان و تربت جام در این روز عزادار شهیدان خود بودند.
چهاردهم بهمن 1357 بازگشت به بالای صفحه
بختیار اعلام کرد که حاضر به همکاری با طرفداران آیت‌الله‌العظمی خمینی(س) است و حتی حاضر است وزرای انتخابی ایشان را در یک دولت ملی بپذیرد، اما مردم جز برای ساختن شعارهای طنزآلود، نامی از بختیار نمی بردند.
این در حالی بود که کارکنان وزارتخانه ها و ادارات مختلف، وزیران و مدیران دولت را به محل کار خود راه نمی‌دادند و ارتش، روز به روز در مقابل مردم فرسوده‌تر می‌شد. شمار سربازان فراری، به خصوص با بازگشت امام(س) افزایش چشمگیری پیدا کرده بود. جواد شهرستانی (شهردار تهران) نخستین مسئول دولتی بود که در این روز به دیدن امام(س) آمده، استعفایش را تقدیم کرد و دوباره از سوی امام شهردار شد.
بختیار که از انتشار این خبر و احتمال این‌که از سوی دیگران سرمشق قرار گیرد، ترسیده بود، در مصاحبه ای شروع به ناسزاگویی به شهرستانی کرد و گفت:«این شخص (شهرستانی) پرونده مفتوح در دادگستری دارد و به دادستان گفته ام آن را به جریان اندازد.» شهردار تهران تنها کسی نبود که به مدرسه علوی روی آورده بود. مسئولان اعتصابی تمام واحدهای دولتی در آنجا بودند. به نحوی که کمیته‌ی استقبال از هیچ نظر کمبودی نداشت، روزی ده‏ها خط تلفن و تلکس به هر چه که خواسته می‏شد، متصل می‏گشت. در میان خاموشی‌های طولانی شهر، کارکنان و مهندسان اداره‌ی برق از خاموشی منطقه‌ی مجلس که اقامتگاه امام(ره) بود به هر ترتیبی جلوگیری می‏کردند و کارکنان اعتصابی تلویزیون سرگرم راه‏اندازی یک فرستنده‌ی موقت بودند که می‏توانست منطقه‌ی وسیعی از تهران را پوشش دهد و از همان وقت به «کانال انقلاب» مشهور شده بود.
کمیته تنظیم اعتصابات به کارکنان گمرک بازرگان اعلام کرد باید هر چه زودتر کامیون‌های مواد غذایی و احتیاجات ضروری مردم را تخلیه کنند. خانواده‌ی گروهی از همافران که چند روز پیش دستگیر شده بودند، بار دیگر در کاخ دادگستری تحصن کردند. از سوی دیگر، رسانه‏‌های گروهی اعلام کردند دولت آمریکا تماس خود را با شاه قطع کرده است و حتی اردشیر زاهدی سفیر شاه که به آمریکا خیلی نزدیک بود را نپذیرفته است.
پانزدهم بهمن 1357 بازگشت به بالای صفحه
کارکنان نخست وزیری به منظور پشتیبانی از مبارزات خونین ملت مبارز و قهرمان ایران و در جهت همبستگی با این نهضت، اعتصاب کردند. بختیار که در دفتر کار خود نیز پایگاهی نداشت، باز هم تلاش کرد تا با امام خمینی(س) ملاقات کند، اما امام(س) قاطعانه اعلام کردند که تا استعفا ندهد او را نخواهند پذیرفت.
بختیار در مصاحبه با روزنامه «لوماتن» چاپ پاریس گفت: «من همچنان چون گذشته مشتاق ملاقات با آیت‌الله خمینی(س) هستم، اما اگر ایشان موضع‏گیری نمایند کوشش برای ملاقات ارزشی نخواهد داشت در این صورت ما همچنان دور از یکدیگر دوستان خوبی برای هم باقی خواهیم ماند!»؛ او در مصاحبه‏ای دیگر با لحنی دوگانه میان نرمش و تهدید گفت: «در برخی از اصول نه با شاه سازش می‏کنم نه با خمینی».
او بر این نکات تاکیدکرد که:
1- به آیت‌الله خمینی(س) اجازه‌ی تشکیل دولت موقت را نمی دهم.
2- کسانی را که جنگ داخلی راه بیندازند اعدام می‌کنم.
3- تمام نظرات امام‌خمینی(س) را در لباس قانون تحقق می بخشم.

امام(س) در پاسخ تهدیدهای دولت و فرمانداری نظامی فرمودند: «من باید نصحیت کنم که دولت غاصب کاری نکند که مجبور شویم مردم را به جهاد دعوت کنیم. ما از ارتش می خواهیم هر چه زودتر به ملت متصل شوند. آن‌ها فرزندان ما هستند، ما به آن‌ها محبت داریم...»
امام درباره‌ی اصول سیاستهایشان فرمودند: «تمام اتباع خارجی در ایران به صورت آزاد زندگی خواهندکرد. ما برای اقلیت های مذهبی احترام قائل هستیم. نظر من راجع به رادیو و تلویزیون و مطبوعات این است که درخدمت ملت باشند. دولت‌ها حق هیچ نظارت ندارند...»
در همین روز، چندین پاسگاه هوایی در سراسر ایران علیه رژیم شاه شورش کردند. افراد زیادی از نیروی هوایی بازداشت شدند و در پایگاه شاهرخی همدان زندانی شدند. دانشجویان طرفدار انقلاب اسلامی در لندن، ملبورن و انگلستان دست به تظاهرات وسیعی زدند. دویست نفر از وزرای سابق، معاونان وزارتخانه ها، بعضی از مدیران بخش خصوصی،استانداران و... بازداشت شدند که اتهام آن‌ها سوء استفاده از بیت‌‏المال و فساد بود. دولت اعلام کرد چندین پرونده مربوط به سوءاستفاده‏‌های زیاد مالی در طرح تغذیه رایگان، حزب رستاخیز، سازمان اوقاف و امورخیریه و... در دست بررسی است.
شانزدهم بهمن 1357 بازگشت به بالای صفحه
صبح روز شانزدهم بهمن، در حالی‌که ده‌ها خبرنگار داخلی و خارجی و گروه‌های مختلفی از مردم و نزدیکان امام در سالن مدرسه علوی اجتماع کرده بودند، در حضور امام خمینی(ره)، حجت‌السلام هاشمی رفسنجانی حکم نخست وزیری مهندس مهدی بازرگان را قرائت کرد.
بازرگان، از چهره‌های مذهبی و نرم‌خوی انقلاب و از جمله مبارزان قدیمی بود که در دولت دکتر مصدق نیز خدمت کرده بود. او پس از سخنانی کوتاه و تشکر از اعتماد رهبر انقلاب و مردم ایران برنامه‌ها و وظایف دولت موقت را شرح داد و گفت:
«از وظایف عمده دولت موقت آن است که یک همه پرسی برپا کند تا نظر مردم را درباره‌ی تغییر رژیم و تحول آن به جمهوری اسلامی بپرسد. سپس این وظیفه را خواهد داشت که انتخابات مجلس موسسان را برگزار نماید -مجلسی که قانون اساسی آینده را تدوین خواهد کرد- وظیفه سوم نیز برگزاری انتخابات مجلس شورای ملی است که به موجب قانون اساسی جدید تشکیل خواهد شد و در آخر استعفا و تحویل مسئولیت به رئیس جمهوری و دولت رسمی»
امام خمینی(ره) بعد از تعیین بازرگان به ریاست دولت موقت اظهار کردند که : «از طریق مطبوعات و تظاهرات آرام، ملت درباره‌ی دولت بازرگان باید نظر بدهند.» قرار شد روز پنج شنبه نوزدهم بهمن ماه برای تایید دولت بازرگان راهپیمایی گسترده‌ای در سراسر ایران برپا شود. در حالی که مردم هر لحظه به پیروزی نزدیکشان امیدوارتر می شدند، هشت تن از تیمساران ارتش پس از ساعت‌ها مذاکره در مورد طرح یک کودتا به نام «کورتاژ» متحد شدند.
در پادگان لویزان، مرکز این افسران نیروی ویژه و گارد جاویدان، ستاد عملیات مخفی تدارک دیده شده بود. اصول این طرح بمباران مراکز انقلاب در تهران، کنترل شهرها توسط نظامیان، دستگیری و اعدام افراد مشهور به مخالفت با شاه، اشغال رادیو و تلویزیون و... بود. این گروه که موفق نشده بودند طرح خود را به طور مستقیم با شاه مطرح کنند، از طریق اردشیر زاهدی –سفیر ایران در آمریکا و داماد شاه– مطمئن شده بودند که شاه از آن‌ها دفاع خواهد کرد و آمریکا نیز پشتیبان آنها خواهد بود.
آن‌ها موفق شده بودند پنج پست ضدهوایی را که از یک سال پیش برای حفاظت ازکاخ‌های سلطنتی بر بلندی‌های شمال تهران برپا شده بود، فعال نمایند و در هر یک از آن‌ها توپهای قوی و حساسی مستقر کنند که با دقت بسیار زیاد می توانست نقاط حساس را هدف گیری کند. از جمله اهداف مشخص شده در این طرح، مدرسه علوی اقامت‌گاه رهبر انقلاب بود. فهرستی از اسامی، محل اقامت و مشخصات بیش از دو هزار نفر تهیه شده بود که می‌بایست با یک اقدام ناگهانی ربوده و به یکی از جزایر دورافتاده خلیج فارس فرستاده شوند. یک هلی‌کوپتر توپ‌دار نیز پیش‌بینی شده بود تا در صورت شورش و مقاومت مردم، از آن استفاده شود. دست بند، پابند و لباس متحدالشکل برای کودتاچیان، هواپیما، جیپ های مجهز به سلاح‌های نیمه سنگین واسلحه‌های سبک و خودکار نیز پیش‌بینی شده بود. یکی از افسران ارشد کودتا نیز مسئولیت یافتن فرمانده‌هایی مطمئن در شهرستان‌ها و هماهنگی‌های لازم را برعهده گرفته بود. اما اعضای شورای انقلاب، آیت الله شهید دکتر بهشتی، شهید استاد مطهری و مهندس بازرگان با تماس‌های مداوم با فرماندهان ارتش سعی می‌کردند به آن‌ها نزدیک شده و ارتش را بدون خونریزی متحد ملت کنند.
مردم نیز باگل و اشک و سخنرانی و شعار، ارتشیان را در فشار عاطفی و روانی گذاشته بودند. امام (ره) نیز با فتوای خود درباره باطل بودن سوگند وفاداری نظامیان به شاه، راه فرار سربازان از پادگان‌ها را هموار کرده بودند. در این روز، اسرائیلی‌ها که مسئول آموزش‌های نظامی در ارتش بودند، ایران را ترک کردند. دانش‌آموزان مدارس پایتخت با انتشار بیانیه ای اعلام کردند «ما دانش‌آموزان ایرانی، روز سه‌شنبه سیزدهم آبان‌ماه را به عنوان روز دانش آموز اعلام کرده و قصد داریم هر ساله به یاد شهیدان جنبش دانش‌آموزی در این روز بر وحدت و یکپارچگی خود بیفزاییم.»
هفدهم بهمن 1357 بازگشت به بالای صفحه
تظاهراتی با هدف حمایت از دولت بازرگان و مخالفت با بختیار در تمام کشور برپا شد. هواپیماهای نظامی دست به پروازی بی سابقه در آسمان تهران زدند. تمام راه‌هایی که به میدان بهارستان و مجلس می‌رسید، در کنترل نیروهای مسلح بود. بختیار که سعی داشت به مردم بفهماند در انجام وعده های خود کوشاست، در مجلس حضور یافت و نمایندگان مجلس درحضور او طرح‌های انحلال ساواک و دستگیری نخست وزیران و وزیران سال 1342 تا آن سال را که متهم به سوء استفاده از قدرت بودند را تصویب کردند.
افسران جوان در مراسم فارغ‌التحصیلی دانشکده افسری از ادای سوگند وفاداری به شاه معاف شدند و به خداوند، قرآن و میهن سوگند سربازی خوردند. در این روز، ژنرال هایزر فرستاده ویژه‌ی آمریکا که ماموریت داشت ارتش را یکپارچه و پشت سر دولت نگهداشته و در صورت لزوم طرح یک کودتا علیه انقلاب را به انجام برساند، بدون هیچ‌گونه نتیجه‌گیری از فعالیت‌های خود، ایران را ترک کند.
هجدهم بهمن 1357 بازگشت به بالای صفحه
درحالی که در تمام شهرهای ایران، تظاهراتی در حمایت از بازرگان برپا بود، طرفداران حکومت بختیار در سالن بدمینتون ورزشگاه امجدیه (شهید شیرودی) اجتماعی چند صدنفره تشکیل دادند که به سبب قطع میکروفن سالن برنامه‌هایشان به هم خورد و ناتمام ماند.
در این روز، کانال تلویزیونی انقلاب که از مدرسه‌ی علوی و از یک فرستنده‌ی سیار برنامه پخش می کرد، آغاز به کار کرد. در پی فرمان امام خمینی(س) در خصوص افشای نام اشخاصی که به نوعی به کشور و مردم خیانت کرده‌اند، کارکنان وزارت فرهنگ و هنر، اسامی سانسورچیان را اعلام کردند.
نوزدهم بهمن 1357 بازگشت به بالای صفحه
از اولین ساعات روز، در تمام ایران به طور همزمان، راهپیمایی بزرگی برای تایید دولت مهندس مهدی بازرگان برپا شد. مردم یکپارچه در شعارهایی مختلف، همبستگی و اطاعت خود را از دولت موقت ابراز داشتند. به دستور بختیار، سربازان فرمانداری نظامی جلوی مردم را نگرفتند، اما در بعضی نقاط به سوی مردم تیراندازی شد. پیامی که امام (ره) خطاب به ارتشیان صادر کرده بودند، دست به دست می چرخید.
مردم متن پیام رهبر انقلاب را جلوی نظامیان می خواندند و صلوات می فرستادند، در این پیام آمده بود: «ما به نظامیان می‌گوییم به ملت ملحق شوند، می‌گوییم اسلام بهتر از کفر است. ملت برای شما بهتر از اجنبی است... ما می خواهیم که مملکت دارای یک نظام قدرتمند باشد. ما نمی‌خواهیم نظام را به هم بزنیم... لکن نظامی ناشی از ملت و در خدمت ملت نه نظامی که دیگران آن را سرپرستی بکنند و دیگران به این نظام فرمان بدهند.»
در این روز عده‌ی زیادی از همافران و افراد نیروی هوایی، در حالی که لباس‌های نظامی بر تن داشتند و بر پلاکاردهای متعددی نوشته بودند: «لطفاًعکس نگیرید» در میان شادی و حیرت مردمی که از این رژه‌ی نظامی غافلگیر شده بودند، به اقامتگاه امام(ره) رفتند. آنان درحالی که شعارهایی درباره‌ی اتحادشان با مردم و اطاعتشان از امام(ره) بر لب داشتند، در حضور رهبر انقلاب صف کشیدند و به سخنان کوتاه ایشان گوش دادند. امام (ره) در این دیدار گفتند: «همان طور که گفتید تا حالا در اطاعت طاغوت بودید، حالا به قرآن پیوستید. قرآن حافظ شماست. امیدوارم با کمک شما بتوانیم در این‌جا حکومت عدل اسلامی را برقرار کنیم.»
یکی از روزنامه های عصر، خبر این دیدار را همراه با عکسی که همافران را از پشت سر و امام(ره) را از روبه‌رو نشان می داد، به چاپ رساند. به محض انتشار این روزنامه، مردم هر کجا که ارتشیان را می‌دیدند، آن‌ها را در آغوش می‌کشیدند، حلقه‌های گل بر گردنشان می‌آویختند و آن‌ها را بر شانه‌های خود بلند می‌کردند. مردم در مقابل چشم سربازانی که مشاهده ابراز احساسات شدید جمعیت توان هر نوع مقابله‌ای را از آن‌ها گرفته بود، تصاویر رهبرشان را بر ماشینها و تانک‌های نظامی می‌چسباندند.
بدره‌ای (فرمانده نیروی زمینی) از بختیار خواست تا دستور دهد تمام افسرانی که احتمال داشت در رژه صبح آن روز مدرسه علوی حاضر شده باشند، دستگیر شوند، اما مأموران امنیتی که بلافاصله برای بازداشت آن‌ها اعزام شده بودند، دست خالی بازگشتند. هیچ یک از آنان در محل کار و زندگی خود نبودند، همگی به گونه‌ای حساب شده، توسط نزدیکان امام (ره) درمحل‌های امن پنهان شده بودند. تنها تعداد کمی – چهار افسر و دوازده درجه دار – به چنگ ماموران امنیتی گرفتار شدند.
خبرگزاری‌ها، عکس و خبر مربوط به این واقعه را به سراسر جهان مخابره کردند، همچنین سخن بختیار را که گفته بود: «آن عکس مونتاژ است» و تهدید کرده بود که «مسببان آن حادثه را به شدیدترین وجهی تنبیه خواهد کرد.» در حالی که بختیار گفته بود: «هر یک از اعضای دولت موقت که بخواهد وارد وزارتخانه‌ها شود، توقیف خواهد شد.» کارکنان یازده وزارتخانه اعلام کردند که فقط از مهندس بازرگان اطاعت خواهند کرد.
سپهبد مقدم (رئیس ساواک) نیز با رسیدن اخبار حمله مردم به مراکز ساواک، به تمام رؤسای ساواک سراسر کشور دستور داد در صورت لزوم اسناد و مدارک محرمانه را از میان ببرند. به دلیل احتمال دستیابی مردم به سلاحهای گرم، بختیار در ملاقات با ارتشبد قره‌باغی (رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران) به او پیشنهاد کرد تا دستور بمباران مراکز نظامی را که در آن‌ها انبار اسلحه های سبک مثل ژ.3، مسلسل‌های سبک و مواد منفجره نگهداری می شود، صادر کند.
بیستم بهمن 1357 بازگشت به بالای صفحه
در حالی که تظاهرات وسیع در حمایت از دولت موقت در سراسر ایران برپا بود، مهندس مهدی بازرگان در دانشگاه تهران سخنرانی مهمی ایراد کرد که در آن، وظایف و سیاستهای دولت موقت را شرح داد و از بختیار و نیز ارتشیان خواست تا به ملت پیوسته و در برابر خواست‌های مردم مقاومت نکنند. طرفداران بختیار نیز تظاهرات ملایمی با تصویرهایی از حضرت علی(ع) و پیغمبر اکرم اسلام(ص) و شعارهایی در حمایت از کابینه بختیار ترتیب دادند و پس از ساعتی پراکنده شدند.
رویداد مهم این روز، درگیری شدید بین همافران و افراد گارد جاویدان بود. در اخبار ساعت هشت شب، وقتی گزارشی از تظاهرات طرفداران بختیار پخش می شد، همافران که در سالن تلویزیون خوابگاه نیروی هوایی جمع شده و مشغول تماشای اخبار بودند، شروع به خندیدن و هو کردن آنان کردند. این کار نیروهای گارد را که در ساختمان مقابل بودند حساس کرده بود. پس از اخبار، فیلمی از دوران اقامت امام(ره) در پاریس تا حرکت به سوی ایران و ورود به تهران... از شبکه‌ی سراسری تلویزیون پخش شد. با دیدن نخستین تصاویر از این فیلم، فریاد «الله اکبر» همافران که (اولین گروه از ارتشیان که به انقلاب پیوستند) در تمام پادگان پیچید. این فریادها که با شعارهای گاه به گاه در حمایت از امام(ره) آمیخته شد، باعث خشم افسران و کارکنان ضداطلاعات نیروی هوایی شد.
اخطارهای تند آنان به همافران، سرانجام به درگیری و تیراندازی کشیده شد، با شدت گرفتن تیراندازی در پادگان نیروی هوایی، فرمانداری نظامی کماندوهای گارد را به کمک افسران ضداطلاعات فرستاد. چرخبال‌های گارد، این کماندوها را در محوطه پادگان پیاده کردند. همافران از هر سو محاصره شده بودند و با فریاد الله اکبر از مردم کمک می خواستند. صدای تیراندازی و فریادهای کمک‌خواهی و تکبیر همافران، مردم خیابان‌های اطراف میدان فوزیه امام حسین (ع) و میدان ژاله (شهدا) را به خیابان‌ها کشاند. یکی دو نفر از همافران، از پشت میله های محوطه با اصرار از مردم می خواستند که به آن‌ها کمک کنند. روحانی جوانی با بلندگو مردم را خبر کرده و آن‌ها را به یاری همافران تشویق کرد. همافران که خود را به انبار اسلحه رسانده بودند با شدت بیش‌تری با گاردی ها درگیر شدند، مردم با سنگ و چوب و چاقو موفق شدند حلقه گاردی‌ها را بشکافند و همافران را از محاصره نجات دهند.
اما لوله مسلسل‌ها به سوی مردم چرخید و این بار آن‌ها هدف گلوله قرار گرفتند. چند جوان سعی کردند با تیر و کمان و سنگ نورافکن‌های روی دیوارهای پادگان را بشکنند تا با تاریک شدن اطراف مردم کمتر در دید و تیررس قرار بگیرند و امکان بالا رفتن از نرده ها و داخل شدن به پادگان به وجود آید...
این زد و خورد تا صبح ادامه یافت و سرانجام همافران در حالی که شصت و یک کشته و بیش از دویست مجروح بر جا مانده بود، توانستند حلقه محاصره را بشکنند و گاردی ها را عقب بزنند. این درحالی بود که بسیاری از مردم به تصور اینکه اقامتگاه امام(ره) مورد هجوم واقع شده، در اطراف مدرسه علوی و مدرسه رفاه اجتماع کرده و آماده مقابله با هر خطری بودند.
بیست و یکم بهمن 1357 بازگشت به بالای صفحه
درگیری میان همافران و افراد گارد جاویدان که از شب پیش آغاز شده بود، تا قبل از ظهر روز بیست و یکم نیز ادامه داشت. سرانجام در ساعت 10 صبح، در اسلحه‌خانه نیروی هوایی به روی مردم گشوده شد. هزاران نوشته بر مقوا و کاغذ روی دست‌ها در سطح شهر می چرخید: «هر کس ورقه پایان خدمت دارد برای گرفتن اسلحه به نیروی هوایی برود.»
ناگهان در سطح شهر شایع شد که امام(ره) اعلام جهاد کرده‌اند. هزاران جوان که در این مدت آموزشهای ابتدایی نظامی دیده بودند، با اسلحه‌های سبک یا بمب‌های دست‌ساز در شهر به راه افتادند و به مراکز نظامی حمله بردند، کلانتری های 9، 10، 11، 14، 16، 26 و کلانتری نارمک به دست مردم افتاد. ارتش با تانکها و نفربرها شروع به مقابله با مردم کرد. جوانان موتورسوار به جز لوازم پزشکی برای مجروحین، شروع به جمع‌آوری گونی برای ساخت سنگر و شیشه و پارچه برای درست کردن بمب‌های آتش زا کردند. هزاران زن و مرد با کندن آسفالت‌های خیابان و یا باغچه‌های کنار پیاده رو، گونی ها را پر از خاک می کردند و با شلنگ آب بر روی این کیسه ها آب می‏پاشیدند تا گلوله ها بهتر مهار شوند.
در نقاط مختلف تهران بخصوص خیابان‌های فرح آباد، ژاله، تهران نو، میدان ژاله (شهدا)، میدان شهباز، خیابان شهناز، میدان خراسان، اطراف پادگان نیروی هوایی در فرح آباد قصر فیروزه، سنگربندی شد. زنان در هر گوشه شهر مشغول رنده کردن صابون و ساخت کوکتل مولوتف بودند. با وجود کمبود شدید بنزین، هزاران نفر باک ماشین‌ها و موتورهای خود را برای ساخت کوکتل مولوتف – تنها سلاح مردمی در مقابل تانکها – خالی می کردند. تیپ زرهی قزوین برای حمایت از نیروهای حکومت نظامی وارد شهر شد، ولی در خیابان سپه مورد هجوم مردم قرار گرفت. وقتی مردم توانستند با سلاح‌های ابتدایی خود چند تانک را که برای جنگ با افراد نیروی هوایی آمده بودند از کار بیندازند، روحیه ها چند برابر شد.
اهالی محله‌های حاشیه شهر جاده‌‏هایی که به تهران می رسید را بستند تا از ورود قوای کمکی از شهرهای مجاور برای ارتش جلوگیری کنند. روزنامه ها که به چاپ دوم و سوم رسیده بودند، میان مردم دست به دست می شدند، همه جا متن فتوای امام(ره) درباره‌ی قسم وفاداری ارتشیان به شاه را می شد دید :«قسم برای حفظ قدرت طاغوتی صحیح نیست و مخالفت با آن واجب است و کسانی که به این نحو قسم خورده اند باید بر خلاف آن عمل کنند.»
مردم سوار بر چند تانک و نفربری که ازنظامیان گرفته بودند، در خیابان‌ها حرکت می کردند و به دیگران روحیه می دادند، درحالی که شهر در آتش و جنگ می سوخت، تعدادی از روحانیون با بلندگو به مردم اطلاع دادند که رهبر انقلاب هنوز فرمان جهاد نداده است. فرمانداری نظامی در آخرین اعلامیه اش که بارها از رادیو پخش شد و سربازان نیز توسط بلندگو آن را برای مردم میخواندند، ساعت منع عبور و مرور را از چهار و نیم عصر اعلام کردند، از سوی دیگر ، ستاد کودتا تصمیم گرفت همان شب طرح از پیش تعیین شده خود را به اجرا بگذارد. پس از اعلام ساعت منع عبور و مرور، خانواده های درجه داران، افسران، همافران و سربازان نیروی هوایی بادر دست داشتن نوشته‌هایی در خیابان‌ها به راه افتادند و از مردم خواستند که درخیابان‌ها بمانند و در ساعت پنج عصر راهپیمایی کنند.
آن‌ها اعلام کردند که مأموران گارد و فرمانداری نظامی قصد دارند به بیمارستان‌ها حمله کنند و مجروحان درگیری های اخیر را با خود ببرند. درحالی که نیروهای مدافع رژیم به شدت با مردم مقابله می کردند و افسران طراح کودتا در تلاش برای آخرین هماهنگی ها بودند، ناگهان پیام امام (ره) اوضاع را عوض کرد؛ پیامی که در چشم به هم زدنی در شهر پخش شد.
روحانیان، ایستاده بر سقف ماشینها با بلندگو یا فریاد این پیام را اعلام می‌کردند. خودروها با چراغ‌های روشن و نصب اعلامیه بر پشت شیشه‌هایشان و هزاران جوان با در دست گرفتن نوشته‌ها از مردم می‌خواستند که خیابان‌ها را ترک نکنند. در بخشی از این پیام آمده بود: «اعلامیه امروز حکومت نظامی خدعه و خلاف شرع است، مردم به هیچ وجه به آن اعتنا نکنند، برادران و خواهران عزیزم، هراسی به خود راه ندهید که به خواست خداوند تعالی، حق پیروز است.»
مردم واکنشی باورنکردنی داشتند. آن‌ها لاستیک ماشینهایشان رادرخیابان‌ها آتش می‌زدند و راه‌بندان ایجاد می‌کردند، همه با فریاد از هم می‌خواستند که به خانه نروند و به یکدیگر هشدار می‌دادند: «نگذارید بیست و هشت مرداد تکرار شود»، «توطئه‌ی کودتا را خنثی کنید.»
در آمریکا، برژینسکی، شبانه طرح کودتا را با ژانرال براون (وزیر دفاع) و ژنرال ترنر (رئیس سیا) مطرح کرده و موافقت آن‌ها را به دست آورد و از ژانرال هایزر، فرستاده نظامی امریکا که تا یکی – دو روز پیش در ایران به سر برده بود، اطلاعاتی درباره‌ی آمادگی ارتش به دست آورد، اما در تهران حضور میلیون‌ها زن و مرد که با ابتدایی‌ترین سلاح‌ها ارتش را در میان گرفته بودند، امکان کودتا را از بین برده بود.
در حالی که در اکثر شهرهای ایران جنگی تمام عیار میان مردم و ارتش در جریان بود، بختیار در مجلس سنا سرگرم تصویب لایحه انحلال ساواک و محاکمه وزیران و غارتگران بیت‌المال بود و درحضور سناتورهای پیر و هراسانی که ازمیان آتش و خون خود را به آن‌جا رسانده بودند، سخنرانی می‌کرد: «اگر دولت موقت بخواهد به زور وزارتخانه ها را اشغال کند، ما به وظایف قانونی خود عمل می کنیم... من به هر قیمت ایستادگی می کنم، مدارای ما نشانه ضعف نیست... پیروز کسی است که حتی نیم ساعت بیشتر مقاومت کند...»
بختیار در مصاحبه با کیهان انگلیسی، گفت که از راه قانونی و تشکیل مجلس مؤسسان امکان تغییر رژیم از سلطنتی به جمهوری وجود دارد. البته در میان شور و جنگ و هیجان نه گوشی صدایش را می شنید و نه چشمی به او اعتنا می‌کرد. آن شب ایران تا صبح بیدار ماند. احتمال کودتا از میان رفت، اما بیمارستان‌ها پر از کشته و مجروح شد. ستاد امداد سازمان ملی پزشکان، تعداد شهدای تهران را تا ساعت یازده شب، صد و بیست و شش تن و تعداد مجروحان را ششصد و سی و چهار نفر ذکر کرد.
تا فرا رسیدن صبح، نیروی دریایی نیز به نیروی هوایی پیوست و تنها نیروی زمینی که تعداد زیادی از سربازانش به مردم ملحق شده بودند و هوانیروز، که هر لحظه ضعیف تر می شد، در خدمت حکومت باقی مانده بودند.
بیست و دوم بهمن 1357 بازگشت به بالای صفحه
تهران و اغلب شهرستان ها همچنان صحنه جنگ خونین مردم و نیروهای مسلح بود. از غروب روز بیستم، کسی خیابان‌ها را ترک نکرده بود. درحالیکه حملات مردم مسلح به تمام مراکز قدرت رژیم شدیدتر می شد خبر رسید که ستاد ژاندارمری واقع در میدان بیست وچهار اسفند (انقلاب) به دست افراد نیروی هوایی، دریایی و مردم افتاده است. پس از ساعتها زد و خورد، پادگان عشرت آباد به تصرف مردم در آمد و بر اثر حملات مردم به تسلیحات ارتش،کارخانه‌ها و انبارهای اسلحه به دست مردم افتاد. سرانجام درحالی که همه خیابان‌ها شاهد حضور جوانان مسلح بود، در ساعت 10 و 30 دقیقه صبح، شورای عالی ارتش با شرکت رئیس ستاد، وزیر جنگ و اکثر فرماندهان تشکیل جلسه داد و پس از مذاکرات بسیار، طی اعلامیه‌ای بی طرفی ارتش را اعلام کرد:
 «با توجه به تحولات اخیر کشور، شورای عالی ارتش در ساعت ده و نیم امروز بیست و دوم بهمن سال هزار و سیصد و پنجاه و هفت، به اتفاق آراء تصمیم گرفته شد که برای جلوگیری از هرج ومرج و خونریزی بیشتر، بی طرفی خود را در مناقشات سیاسی فعلی اعلام و به یگان‌های نظامی دستور داده شد به پادگان‌های خود مراجعت نمایند. ارتش ایران همواره پشتیبان ملت شریف و نجیب و وطن پرست ایران بوده و خواهد بود و از خواسته های ملت شریف با تمام قدرت پشتیبانی می نماید.»
این اعلامیه زمانی از رادیو پخش شد که شهر پر بود ازمردم مسلحی که سوار برخودروهای نظامی بودند. همچنین کاخ گلستان، مرکز رادیو ایران و ژاندارمری کل کشور در دست مردم بود. شهربانی کل کشور، دانشکده افسری، دانشکده پلیس و دبیرستان نظام نیز به دست نیروهای مردمی فتح شد. مردم، زندان کمیته [کمیته‌ی مشترک ضدخرابکاری] را که مرکز بازجویی و شکنجه متهمان سیاسی بود، به تصرف درآوردند و زندانیان را آزاد کردند. تا غروب این روز، تمام کلانتری ها، پادگان‌ها، پاسگاه ها و مراکز نظامی به دست مردم افتاد، زندان قصر، زندان جمشیدیه نیز تصرف شد و زندانیان آن‌ها فرار کردند، اما توسط مردم دستگیر شده و به مدرسه رفاه – محل شورای انقلاب – برده شدند. فرمانداری نظامی آخرین اطلاعیه خود را صادر کرد. به موجب این اطلاعیه از نظامیان خواسته شد برای اجرای تصمیم شورای عالی ارتش به پادگان‌های خود برگردند. درحالی که مردم به سوی کاخ نخست وزیری در حرکت بودند، بختیار که پس از فرار نظامیان با تعداد کمی محافظ تنها مانده بود ناهار خود را نیمه تمام رها کرد و از در پشتی ساختمان نخست وزیری گریخت. سپهبد رحیمی (فرماندار نظامی تهران و رئیس شهربانی) به دست مردم اسیر شد و سرلشکر ناجی (فرمانده گارد جاویدان) در حوالی میدان فوزیه امام حسین (ع) در جریان زد و خورد به ضرب گلوله ای کشته شد. امیرعباس هویدا نخست وزیر اسبق، نیز خود را به شورای انقلاب تسلیم کرد. رادیو و تلویزیون نظامی به تصرف مردم در آمد. در آخرین لحظه‌ها گوینده رادیو پیامی را که از سوی آیت الله طالقانی رسیده بود، خواند و سپس برنامه قطع شد. در آن پیام ازکارکنان اعتصابی رادیو و تلویزیون خواسته شده بود تا به سرکار خود بازگردند. پس از سکوتی نسبتا طولانی، رادیو دوباره آغاز به کار کرد. صدای گوینده‌ از شدت هیجان می لرزید:
«توجه توجه ... این صدای انقلاب ملت ایران است...»
فریاد شادی از تمام خاک ایران برخاست، آخرین سلسله‌ی پادشاهی ایران، سرانجام سقوط کرد...

نظرات  (۱)

بسم الله الرّحمن الرّحیم

یکی از بزرگترین معضلاتی که دامنگیر بسیاری از جوانان امروز می شود ورود به موسسه های غیرانتفاعی است که با تبلیغاتی بسیار از قبیل پذیرش حتی بدون کنکور اقدام به جذب دانشجو می کنند و غالبا طیف متفاوتی از سطوح علمی از دانشجویان را در گرد هم می آورند. در چنین شرایطی دور از انتظار نیست که کسانی که تمام دروس کنکور را منفی زده اند نیز وارد دانشگاه شوند.

برخی خانواده ها به دلیل آنکه تمایل دارند فرزندانشان در شهر محل زندگی شان درس بخوانند غالبا به تحصیل فرزندشان در موسسات غیرانتفاعی تن می دهند غافل از اینکه فرصت تحصیلی مناسب و رشد چشمگیر به لحاظ علمی را از فرزندانشان سلب می کنند.

موسسات غیرانتفاعی چون بصورت خصوصی اداره می شوند در امر آموزش بسیار خود مختار عمل می کنند و حقیقتا بهترین موسسات غیرانتفاعی هم از آنچه در دانشگاههای دولتی به عنوان استاندارد اعلام می شود فرسنگ ها فاصله دارد. دانشجویان زمانی متوجه این امر می شوند که پول هنگفتی را در قبال تحصیل پرداخت کرده اند و نتیجه ای مطلوب هم کسب نکرده اند. پای درد دل بسیاری از دانشجویان سال بالایی این موسسات بنشینید عرایض بنده به وضوح برایتان روشن می شود.

از مشکلات موسسات غیرانتفاعی این است که به شدت دانشجو محور هستند و بیش از هر چیز به منفعت و سود اقتصادی خود می اندیشند تا صلاح علمی و اجتماعی کسانی که وارد دانشگاه می شوند. به همین ترتیب که در تربیت و تعلیم دانشجو به لحاظ علمی، فرهنگی و اجتماعی سهل انگاری می شود به راحتی اساتید حق التدریس را جایگزین و تعویض می کنند. عدم آرامش فکری، ثبات شغلی، بیمه و حقوق اجتماعی در شان مدرس از عمده ترین و بزرگترین دلایل بی انگیزگی کسانی است که در موسسات غیرانتفاعی مشغول به کار هستند. همین عدم آرامش به لحاظ شغلی و ذهنی از جانب مدرس منجر به وارد شدن صدمات جبران ناپذیری به دانشجو می شود. وقتی یک مدرس بیش از توان جسمی و روحی و تنها به منظور تامین معاش مجبور است به طور همزمان در چندین موسسه و آموزشگاه مشغول به کار باشد قطعا انگیزه و بازده ی بسیار کمتری دارد مخصوصا اینکه پس از چند سال سابقه کار نیز به راحتی کنار گذاشته می شود. متاسفانه تمام این ناامنی به لحاظ اقتصادی گاه منجر به تمایل افراد به تدریس خصوصی است که حقیقتا می بایست به این مهم هم توجه داشت که با وجود هزینه های سنگین موسسات غیرانتفاعی، با توجه به کیفیت پایین تدریس در کلاس درس، هزینه ی فراهم نمودن کلاس خصوصی برای دانشجو هم، بار سنگینی بر دوش برخی خانواده هاست.

با توجه به هزینه های کلانی که دانشجویان برای تحصیل در موسسات غیرانتفاعی پرداخت می کنند حقیقتا این نیاز احساس می شود که برای احترام به حقوق مدنی و اجتماعی نظارتی واقعی بر عملکرد و بازده ی این موسسات صورت گیرد. فقدان این امر مهم در سال های اخیر حقیقتا صدمات جبران ناپذیری به دانشجویان زده است.

 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی